i
به ادامۀ گذشته، قسمت پنجاه و هشتم، مؤرخ:20 جون 2018
فقیرمحمد ودان
مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه
شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:
از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط
جمهوری دموکراتیک افغانستان
قسمت پنجاه و هشتم
برخورد کنونی عبدالوکیل با اعلام کناره گیری
مشـروط دوکـتـور نجیـب الله از قـدرت دولـتـی
مسلم است که عبدالوکیل از موضع وزیر خارجۀ جمهوری افغانستان و توأم با صلاحیت های عضویت هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن، نه تنها در جریان چگونگی تمام جزئیات فعالیت بنین سیوان قرار داشت؛ بلکه هرگونه انکشاف درین زمینه، مطابق نظریات و یا در مشوره و تفاهم و تحت نظر او صورت میگرفت. به همین ملحوظ هم بود که این انکشافات را هم رهبری جمهوری افغانستان و هم شخص عبدالوکیل وزیر خارجه، به موقع آن، هم در جریان مذاکرات رسمی و هم با صدور اعلامیه ها و عکس العمل های سیاسی و رسانه یی شان، مورد استقبال قرار داده و تائید مینمودند. در حالیکه عبدالوکیل اکنون برعکس و بخاطر گریز از واقعیت نقش خویش بمثابه یکی از چهره های شاخص «ستون پنجم» در قبال سقوط جمهوری افغانستان و سبوتاژ پروسۀ صلح ملل متحد، تلاش بعمل آورده تا در یادداشت های سیاسی مورد بحث خویش، اکثراً چنان وانمود سازد که گویا در بستر این انکشافات و اتخاذ تصامیم متمم آن، صرف بمثابه ثالث بی اراده تشریف داشتند و در غیر آن، او نه تنها که با توظیف و فعالیت های بنین سیوان درین بستر و تصامیم متمم اتخاذ شدۀ آن مخالف بود؛ بلکه اصلاً طرح صلح پنج فقره ای سرمنشی ملل متحد را نیز ـ چنانچه در قسمت های قبلی این سلسله خواندیم ـ توطئه «امریکا و متحدین غربی، عربی و پاکستانی و همچنان رژیم اسلامی ایران» میدانست که این توطئه با همدستی «سازمان ملل متحد و اعضای سکرتریت آن سازمان و نمایندۀ خاص سرمنشی بنین سیوان» به هدف «فروپاشی جمهوری دموکراتیک افغانستان» راه اندازی شده بود.
به ملحوظ فوق هر خواننده یادداشت های او میتواند از او بپرسد که اگر واقعاً چنین بود و یا حد اقل خودت به چنین نتیجه یی رسده بودید، چرا از مقام خویش بحیث وزیر خارجه استعفأ ندادید و در پروسۀ اتخاذ تصامیم برای تحقق این طرح همکاری نموده و پیوسته آن را تائید مینمودید؟. پس واضح است که عبدالوکیل نه اینکه به دیدگاه ها و مواضع کنونی خود در قبال طرح صلح ملل متحد واقعاً معتقد است؛ بلکه این دیدگاه ها و مواضع را بخاطری ارایه نموده که نقش منفور تاریخی متذکرۀ خود را مستور و بدین طریق «برف بام» خود را به بام دیگران پرتاب نماید.
از چنین موضع و به هدف متذکرۀ فوق است که عبدالوکیل افزون بر آنچه که در قسمت های قبلی این سلسله خواندیم، در یادداشت های بعدی خویش نیز بدون آنکه بتواند تصامیم اتخاذ شده و اجراآت اخیر مؤظفین ملل متحد (سرمنشی، بنین سیوان و همکاران او) را بطور مشخص و مستند نقد نماید، به اتهام زنی های پی پایه علیه افراد، دروغ های مشهود و جعل رویدادها مبادرت ورزیده تا با چنین تلاش، فضای ذهنی یی برای اقناع خویش ترسیم نماید که گویا توانسته عملکرد و نقش رسوای فوق الذکر تاریخی اش را توجیه نماید. به منظور تدقیق مشخص و مستند پیرامون اتهام زنی ها، دروغپردازی ها و جعلیات عبدالوکیل، لازم است تا نخست یادداشت های او را مرور و بعداً چگونگی ادعاهای او را مورد بحث قرار دهیم. عبدالوکیل نوشته است:
ـ «در ملاقاتی که در 25 فبروری 1992 [(5 حوت 1370)] با سرمنشی ملل متحد پطروس غالی و بنین سیوان در ژینو داشتم، در مورد تدویر گردهمایی نیروهای درگیر افغانی [هدف عبدالوکیل همان گردهمایی 150 نفری است ـ ف. ودان] به تاریخ 13 اپریل 1992 [(22 حمل 1371)] در ژینو و یا ویانا با حضور سرمنشی سازمان ملل متحد به توافق رسیدیم. درین ملاقات حرفی در مورد عدم اشتراک نجیب الله در گردهمایی و استعفایش در میان نشد. ولی بنین سیوان قصداً بعد از آن، بجای کار بالای سازماندهی گردهمایی، تمام توجه و فعالیت هایش را بر فشار بالای رئیس جمهور متمرکز نموده بود تا وی حاضر به استعفأ گردد و در گردهمایی اشتراک نورزد.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 829، تکیه از: ف. ودان).
ـ «بنین سیوان و فلیپ کاروین، نجیب الله را تشویق نمودند که آمادگی کنار رفتنش از قدرت را اعلام بدارد.»(رک: عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 843، تکیه از: ف. ودان)
ـ «این اعلامیه از یک سو، مجاهدین را مصمم تر از پیش برای سقوط دولت نمود و از سوی دیگر، باعث نگرانی بیشتر در میان اقشار مختلف مردم و گروه های سیاسی در کشور گردید.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 844، تکیه از: ف. ودان)
ـ «بعد از اعلامیۀ نجیب الله برای کنار رفتن از قدرت، بنین سیوان نتوانست و یا نخواست گردهمایی 150 نفری را غرض تشکیل حکومت انتقالی سازماندهی کند. بنابران، بجای آن طرح ایجاد یک حکومت انتقالی بیطرف و لیستی از اشخاص و افراد را از خارج باخود آورد و به نجیب الله سپرد که بعد از مذاکرات و تفاهمات با نجیب الله، بالای آن توافق صورت گرفت.
پس از آن نجیب الله، لیست 22 نفری از اشخاص را که بنین سیوان غرض ایجاد چنین یک حکومت انتقالی بیطرف به وی سپرده بود، با هیأت اجرائیه حزب وطن در میان گذاشته و روی آن بحث و تبادل نظر صورت گرفت. چنانچه در 24 حمل سال 1371 نجیب الله در ملاقاتی که با هیئت رهبری قوای مسلح و جنرالان و افسران عالیرتبه، انجام داد، در مورد چنین اظهار داشت:«اعلامیۀ اخیر جلالتمآب پتروس غالی در ژینو مبنی بر ایجاد شورای 15 نفری با طرح های ارایه شده از جانب جمهوری افغانستان کاملاً مطابقت داشته و در حقیقت، پیروزی امر صلح و امر مصالحۀ ملی است. در اعلامیه آمده است که:«در اصول توافق شده است تا شورای انتقالی متشکل از شخصیت های بیطرف تشکیل گردد که تمام قدرت و صلاحیت ها به آن شورا انتقال خواهد کرد». ...
سرانجام در آخرین روزهای عمر رژیم بنین سیوان برای دوکتور نجیب الله وعده داد که از میان 22 تن فوق، 15 تن آنها را برای تشکیل حکومت مؤقت بیطرف غرض انتقال قدرت به زودی به کابل باخود می آورد. در حالیکه نجیب الله در صحبت مؤرخ 25 حوت 1370 خود با آقای بنین سیوان در مورد حکومت بیطرف چنانچه در صفحات قبل تذکر داده شده، چنین گفته بود:«البته اگر شما بخواهید که یک حکومت بیطرف را تشکیل دهید برای شما میتوانم بگویم که هیچ مؤثریت نخواهد داشت.» نجیب الله به دوام صحبت های خود در همان تاریخ برای بنین سیوان گفته بود:«هیچگونه پیش شرطی در گزارش سرمنشی درین زمینه تذکر داده نشده است. آنها تنها از طریق شما چنین پیش شرط ها را مطرح مینمایند.
دیده می شود که بنین سیوان و سرمنشی سازمان ملل متحد که قبلاً با اینجانب موافقه نموده بودند که قبل از تشکیل حکومت انتقالی، اولتر از همه گردهمایی متشکل از 150 تن از افغانها، به تاریخ 13 ماه اپریل 1992 دایر شود، تا ترتیب لازم برای حکومت انتقالی را مساعد سازند، حرفی به میان نمی آورند. زیرا، همه این طرح و وعده ها، صرف برای صدور اعلامیۀ 18 مارچ 1992 از جانب نجیب الله در مورد کناره گیری قبل از وقت و استعفای وی از قدرت دولتی و ریاست حزب وطن، بود و بس.»](عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه های 856 و 857، تکیه از: ف. ودان)
ـ «اعلام کناره گیری نجیب الله باعث شد تا نیروهای یاغی شمال با دیگر احزاب و تنظیم های جهادی ایتلاف و سازش کنند و فشار را بالای کابل افزایش دهند.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 876، تکیه از: ف. ودان)
عبدالوکیل ضمن محتویات نقل قول های فوق الذکر ـ که صرف نمونه های از همچو اظهارات مکرر او اند ـ خواسته با آمیزه هایی از حقیقت و دروغ، به خوانندگان یادداشت های سیاسی خویش و همچنان به تاریخ افغانستان ادعا های ذیل خویش را انتقال و مسجل سازد:
1 ـ او خواسته با توضیحات فوق الذکر خود این ذهنیت را انتقال دهد که با اعلام «کنار رفتن» دوکتور نجیب الله مخالف بود و یا حد اقل صدور این اعلامیه را قبل از وقت میدانست.
2 ـ نه صرف و تنها بنین سیوان، بلکه ادعا مینماید که:«بنین سیوان و فلیپ کاروین، نجیب الله را تشویق نمودند که آمادگی کنار رفتنش از قدرت را اعلام بدارد.»
3 ـ «بعد از اعلامیۀ نجیب الله برای کنار رفتن از قدرت، بنین سیوان نتوانست و یا نخواست گردهمایی 150 نفری را غرض تشکیل حکومت انتقالی سازماندهی کند. بنابران، بجای آن طرح ایجاد یک حکومت انتقالی بیطرف و لیستی از اشخاص و افراد را از خارج باخود آورد و به نجیب الله سپرد که بعد از مذاکرات و تفاهمات با نجیب الله، بالای آن توافق صورت گرفت».
4 ـ «اعلام کناره گیری نجیب الله باعث شد تا نیروهای یاغی شمال با دیگر احزاب و تنظیم های جهادی ایتلاف و سازش کنند و فشار را بالای کابل افزایش دهند»، همچنان «این اعلامیه از یک سو، مجاهدین را مصمم تر از پیش برای سقوط دولت نمود و از سوی دیگر، باعث نگرانی بیشتر در میان اقشار مختلف مردم و گروه های سیاسی در کشور گردید.»
لازم است تا جهت تثبیت حقایق پیرامون مسایل چهارگانۀ ادعا شدۀ فوق الذکر از جانب عبدالوکیل، هریک را بطور جداگانه مورد تدقیق قرار داده و در زمینه با تفصیلات لازم روشنی اندازیم:
1 ـ موضع عبدالـوکیل در قبـال اعـلام تعهد
نجیب الله جهت کناره گیری از قدرت دولتی
باوجود آنکه عبدالوکیل در یادداشت های سیاسی خود چنان وانمود ساخته است که او مخالف اعلام تعهد مشروط دوکتور نجیب الله جهت کناره گیری از قدرت بود و یا حد اقل اعلام آن را قبل از وقت میدانست؛ ولی حقایق انکارناپذیر منجمله یادداشت های سیاسی و اظهارات خود عبدالوکیل نیز مؤید آن اند که او قبل از همه و حتی میتوان گفت که نخستین فردی در هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن بود که ماه ها قبل از اعلامیۀ مؤرخ 28 حوت 1370 دوکتور نجیب الله، رو در رو و در برابر او ایستاد و بر سپردن تعهد رسمی و کتبی وی جهت کنار رفتن از قدرت و آنهم به دو کارمند عادی یک دولت خارجی، پافشاری و در نتیجه تلاش نموده بود تا آن را بر دوکتور نجیب الله تحمیل نماید که باعث عکس العمل او در برابر عبدلوکیل گردید. درین زمینه به یادداشت های خود عبدالوکیل استناد مینمائیم:
عبدالوکیل ضمن توضیحات خویش در مورد سفر بوخرر مسوول آرشیف افغانستان در کشور سویس و سوتر مسوول شعبۀ صلح وزارت خارجۀ آن کشور به کابل، تحت پروگرام «تلاش دولت سویس برای دریافت یک راه حل سیاسی و تأمین صلح در افغانستان»، مینویسد که: این دو نفر «متن یادداشتی» را «از آقای ژاکوبی» سکرترجنرال وزارت خارجۀ سویس «به نجیب الله» آورده بودند که می باید دوکتور نجیب الله آنرا قبول و در پای آن بمثابه «اعلامیۀ» خویش امضأ نموده و به نمایندگان دولت سویس تسلیم نماید. متن این یادداشت چنین بود:«بعد از سیزده سال جنگ و نزاع داخلی، اعادۀ صلح آرزومندی عمیق مردم افغانستان را تشکیل میدهد. بخاطر نیل به این مأمول، بایست تمام اهداف و آرزوهای دیگر، خودخواهی های شخصی و سایر مساعی حکومت، اردو و حزب کنار گذاشته شوند.
با چنین یک دورنما، بخاطر ایجاد اساسات برای از سرگیری بدون قید و شرط مذاکرات صلح، اینجانب دوکتور نجیب الله رئیس جمهور افغانستان بدین وسیله با امضای سند هذا آمادگی خویش را غرض کناره گیری از تمام وظایف و مکلفیت های حکومتی اعلام میدارم. این اعلامیه در رابطه به موقف من در حزب وطن صدق نمی کند.
استعفای من فسخ ناپذیر و بدون قید و شرط بوده و همینکه ترتیبات انتقالی در مطابقت با اعلامیۀ مؤرخ مؤرخ 21 می 1991 سرمنشی ملل متحد ایجاد گردید، در عمل تحقق پیدا مینماید تا زمینۀ واگذاری و انتقال کامل قدرت به مقامات مناسب، مساعد گردد.»(برگرفته از: عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 720، تکیه از: ف. ودان)
عبدالوکیل در حالیکه خود میدانست که دوکتور نجیب الله یک بار دیگر «قبلاً در ماه های اگست و سپتمبر [1991] آمادگی» شفاهی خود «برای کنار رفتن از قدرت را به بینن سیوان گفته بود»، بازهم متن اعلامیه را صبح روز دوم دسمبر 1991 (11 قوس 1370، یعنی بیشتر از سه و نیم ماه قبل از اعلام دوکتور نجیب الله در 28 حوت 1370) نزد دوکتور نجیب الله برده و ضمن گویا استدلال جهت موافقۀ نجیب الله با این یادداشت، بطور غیر مستقیم؛ چنین تهدید مینماید:«اگر شما با این اعلامیه موافقه کنید هیچ فرق نمی کند. من از آن ترس دارم که انکشافات بدی در داخل حزب و دولت و قوای ملیشۀ شمال کشور در جریان است [متوجه باید بود که درین تاریخ شمال آرام است و هنوز بغاوت آغاز نشده؛ ولی عبدالوکیل مسایل پشت پرده را میداند و تهدید مینماید ـ ف. ودان]، نشود که این شانس برای حل سیاسی و آغاز مذاکرات با طرف مقابل از دست برود.» دوکتور نجیب الله در مقابل؛ به وکیل گفته بود:«مثل اینکه خودت هم دست خود را با آنها یکجا کرده ای و بالای من فشار می آوری. چنین کاری را نخواهم کرد. بگذار هرچه می آید، بیاید. من با ملل متحد و بنین سیوان متعهد هستم.» (عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه های 720 و 721).
باورم اینست که اگر نجیب الله با سند تحریری فوق توافق مینمود؛ از یک طرف به «تعهد» او با ملل متحد زیان وارد و بی اعتمادی ملل متحد نسبت به دوکتور نجیب الله را باعث می گردید و از طرف دیگر با امضای چنین سندی از جانب دوکتور نجیب الله، «بغاوت» پلان شدۀ «شمال» آغاز و آن را عبدالوکیل و سایر افراد شاخص شامل «ستون پنجم» معلول همین اعلامیۀ دوکتور نجیب الله دانسته، مسوولیت تاریخی آن را بدوش او انداخته و بدین طریق از خویش رفع مسوولیت مینمودند.
افزون بر حقیقت فوق مبنی بر فشار عبدالوکیل بر دوکتور نجیب الله جهت کناره گیری از قدرت دولتی، همه بخاطر داریم که او اولین فردی از میان رهبران حزبی و دولتی بود که بعد از پناهنده گی اجباری دوکتور نجیب الله به مقر سازمان ملل در کابل، در صفحۀ تلویزیون ظاهر شد و طی یک بیانیۀ پرطمطراقِ توأم با خودنمایی و از موضع یک سیاستمدار پیروز، ضمن سایر ادعاهای دروغین خویش علیه دوکتور نجیب الله، حضور او را در قدرت دولتی «مانع مصالحه» خواند و اظهار داشت که: اینک حالا که این مانع رفع گردیده، خواهید دید که ایتلاف های ما با «برادران مجاهد» در سرتاسر کشور صورت گرفته، مصالحه تحقق یافته و صلح تامین میگردد. چنین اظهارات و اتخاذ موضع، خود مؤید آن بود که عبدالوکیل حضور دکتور نجیب الله را در قدرت دولتی، «مانع مصالحه» دانسته و بدین ملحوظ بر کناره گیری ایشان از قدرت، تاکید مینمود.
2 ـ چگونگی نقش بنین سیوان و فلیپ کاروین در اعلام
نجیب الله جهت آمـادگی بـرای کـنار رفتن از قدرت دولتی
چنانچه خواندیم عبدالوکیل ادعا نموده است که نه صرف و تنها بنین سیوان، بلکه «بنین سیوان و فلیپ کاروین» بطور مشترک «نجیب الله را تشویق نمودند که آمادگی کنار رفتنش از قدرت را اعلام بدارد.»
در قسمت قبلی همین سلسله در مورد علل و پیش منظر طرح کناره گیری دوکتور نجیب الله از قدرت و اعلام آن در 28 حوت 1370، همچنان نقش و دیدگاه های ملل متحد، کوردوویز و بنین سیوان نمایندگان سرمنشی در امور افغانستان، توضیحات مستند ارایه گردید که تکرار آنان لزومی ندارد؛ ولی ادعا عبدالوکیل در مورد ضمیمه نمودن قلیب کاروین درین زمینه، قابل بحث و بررسی است.
عبدالوکیل بخاطر توجیه ادعاهای بی بناد خود پیرامون گویا نقش فلیپ کاروین در تشویق دوکتور نجیب الله جهت اعلام «آمادگی کنار رفتنش از قدرت»، بیشتر از ادعای فوق و جهت توجیه آن اظهاراتی دارد که به پا فشردن در لجنزار می مانند. درین زمینه، او نخست علیه کسی که در قید حیات نیست، افسانه یی می بافد که گویا «در فاصلۀ قبل از آمدن» فلیپ کاروین به کابل و در نهایتِ یک گفتگو، دوکتور نجیب الله «با اعتماد رفیقانه و صمیمانه» [نگارنده با شناخت از عبدالوکیل و تدقیق در یادداشت های سیاسی او به این نتیجه دست یافته ام که: وقتی او بر مفاهیم «اعتماد رفیقانه و صمیمانه» و یا هم «صادقانه و رفیقانه» و امثال آنان تأکید مینماید، معلوم میگردد که برای گفتن دروغ بزرگی کمر بسته است ـ ف. ودان] به او گفته بود که:«من از امریکا معجزه نمی خواهم، حد اقل یک کسی از امریکا در پروسۀ صلح درینجا نمایندگی نماید تا من مطمین شوم که امریکا مستقیماً در عقب تلاشهای سیوان و من قرار دارد. بعداً من مطمین از آیندۀ خویش و موفقیت تلاشهای سیوان میشوم و کناره گیری خود را از قدرت اعلام مینمایم، تا در آینده بار دیگر، در فضای مطمین در صحنۀ سیاسی حضور یافته بتوانم.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 841، تکیه از: ف. ودان)
عبدالوکیل افسانۀ فوق الذکر مربوط به «یک کسی از امریکا» را با تقرر فلیب کاروین بحیث عضو همکار تیم بنین سیوان ارتباط داده؛ در زمینه می نویسد که:[«... مشاور جدید سیاسی بنین سیوان، یک امریکایی الاصل به اسم فلیپ کاروین بود. وی از سوی سکرتریت ملل متحد، چند روز قبل از اعلامیۀ 18 مارچ سال 1992 نجیب الله، به این وظیفه گماشته شده بود و به کابل آمد، ولی سیوان قصداً درین مورد به وزارت خارجه چیزی نگفته بود. ...
وی [(کاروین)] در پیشگفتار کتاب «سرنوشت غم انگیز در افغانستان» در مورد تعیین شدنش به ماموریت در افغانستان؛ در صفحۀ ششم چنین مینویسد:«این داستان در یک صبح زمستانی، در مارچ 1992 هنگامی [آغاز گردید] که یک همکارم به من مراجعه و استفسار کرد که آیا در رفتن به افغانستان برای اجرای یک وظیفۀ عاجل دلچسپی دارم؟.»
به تعقیب فلیپ کاروین در صفحۀ هشتم در جواب پرسش دوست خود چنین مینویسد:«دوست ام به من یادآوری کرده بود که در اخیر روز برایش زنگ بزنم و از تصمیم خود او را آگاه سازم، اما بعد از یک ساعت تأمل و تفکر تصمیم خود را اخذ گردم و بلی گفتم.»](عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 840، تکیه از: ف. ودان)
عبدالوکیل بازهم مدعی گردیده که دوکتورنجیب الله: «همزمان با آمدن فلیپ کاروین آمادۀ استعفا از مقامهایش در دولت و حزب شد.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 842)
افزون بر آن عبدالوکیل درین ارتباط نوشته است که:«قبل از اقدام نجیب الله برای ترک کشور در 14 اپریل سال 1992، مطابق 25 حمل 1371 ساعت 11 قبل از ظهر، در دفتر کارم با فلیپ کاروین مشاور سیاسی و حسین پوتسالی معاون بنین سیوان، ملاقات نمودم. کاروین در ماه مارچ، همزمان با اعلامیۀ 18 مارچ نجیب الله برای کناره گیری از قدرت، به کابل آمده بود. تا پیش از ملاقات، از حضور وی در کابل اطلاع نداشتم؛ زیرا، بنین سیوان راجع به آمدن وی، بمن چیزی نگفته بود. طوریکه بعداً کارمندان ریاست تشریفات وزارت خارجه برایم گفتند، نجیب الله وی را قبلاً چندین بار ملاقات نموده بود. وی هم راجع به ملاقات هایش با وی برایم چیزی نگفته بود. به تاریخ 14 اپریل بعد از سپری شدن 27 روز از اعلامیۀ 18 مارچ نجیب الله، فلیپ کاروین همراه با حسین پوتسالی برای ملاقات نزدم آمدند. حسین پوتسالی، فلیپ کاروین را برایم معرفی نموده گفت که وی در همین روزهای اخیر بحیث معاون و مشاور سیاسی بنین سیوان، به کابل آمده است. وی در غیاب بنین سیوان که در آن وقت در پاکستان بود، به ملاقاتم آمده بود. در آن لحظات حساس چیزی راجع به هویت و هدف آمدن وی به کابل را نمیدانستم. بعد از سقوط دولت جمهوری افغانستان راجع به وی آگاهی حاصل نمودم.» (عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 874، تکیه از: ف. ودان).
عبدالوکیل بخاطر آنکه این ادعای خود را به کرسی بنشاند که «کاروین در ماه مارچ، همزمان با اعلامیۀ 18 مارچ نجیب الله برای کناره گیری از قدرت، به کابل آمده بود» و «نجیب الله وی را قبلاً چندین بار ملاقات نموده بود» به صحنه سازی جعلی مبادرت و برای این منظور به صفحات 135 و 136 کتاب فلیپ کاروین (سرنوشت غم انگیز افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری) توسل جسته و بدون ذکر زمان آن، از این نقل قول او سؤاستفاده مینماید که در مورد یک ملاقات خود با دوکتور نجیب الله؛ چنین نوشته است:«او [(نجیب)] هنگامیکه از آمدن ام به کابل اطلاع یافت مسرور شد. این یک ژست خوب است به فال نیک تلقی کردم. او انتظار مرا می کشید. او ایستاد و دست خود را بسوی من دراز کرد. من هم ایستادم دست او را تکان دادم و مرا به گرمی در آغوش گرفت.»
تعجب آور نیست که نجیب الله، فلیپ کاروین را گرم در آغوش گرفت. زیرا معلوم بود که سیوان به نجیب الله وعدۀ دروغین داده بود که برای حمایت از تلاشهای نجیب الله و موفقیت پلان سرمنشی ملل متحد و اطمینان دادن برای نقش آیندۀ وی در صحنۀ سیاسی، یک کارمند عالیرتبۀ امریکایی الاصل می آید.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 842).
عبدالوکیل بخاطری روی «دروغین» بودن «وعدۀ» بنین سیوان به نجیب الله تأکید نموده که از یک طرف خودش پیوست به جملات فوق استدلال میکند که:«البته این کارمند نه بحیث سفیر و کارمند دپلوماتیک دولت امریکا در افغانستان؛ بلکه بحیث یک کارمند با صلاحیت سازمان ملل متحد و معاون سیاسی بنین سیوان برای اطمینان دادن نجیب الله به کابل آمده بود» و از جانب دیگر این اظهارات کاروین را نیز تائید مینماید که او نه «هر مرد و زن در ملل متحد» را «جاسوس کشورش»؛ بلکه «بعضی ها» را «چنین» خوانده و در مورد خود نوشته است که:«من هیچگاهی نفس خود را در صحبت هایی جاسوسی نه سوختانده ام». سرانجام عبدالوکیل باوجود تذکار «من به گفتۀ فلیپ کاروین باور دارم»، باز گویا از اصدار حکم خود مبنی بر «دروغین» بودن «وعدۀ» بنین سیوان به نجیب الله، پشیمان شده، خود در مسند قاضی نشسته؛ چنین حکم صادر مینماید:«حتمی نیست که وی [(فلیپ کاروین)] گماشته و جاسوس سی. آی. ای و اف. بی. آی بوده باشد. ولی به یقین کامل یک دپلومات امریکایی صاحب صلاحیت در ملل متحد بود که از اعتماد و اعتبار مهم دولت امریکا برخوردار بوده است.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 843).
در رابطه به ادعای اخیر فوق الذکر عبدالوکیل میتوان از نزدش پرسید که: چند تن از کادرهای شاخص دستگاه دپلوماتیک جمهوری افغانستان که خودت در رأس آن بحیث وزیر خارجه قرار داشتید (از این میان فرید ظریف سابق معین وزارت خارجه و بعداً رئیس شعبۀ روابط بین المللی ریاست جمهوری و همچنان وحید الله رئیس دفتر خودت و بعداً نمایندۀ جمهوری افغانستان در سازمان ملل) همین اکنون حتی در سطح صلاحیت های آن وقت بنین سیوان، در ادارات سازمان ملل توظیف گردیده اند؛ مگر این کارمندان عالیرتبۀ «افغانی الاصل» ملل متحد، مطابق «یقین کامل» ذهنی خودت، میتوانند «از اعتماد و اعتبار مهم دولت» کنونی افغانستان «برخوردار» باشند؟.
جالب اینست که اکنون افراد منسوب به «ستون پنجم» و دخیل در سقوط حاکمیت جمهوری افغانستان و تخریب پروسۀ صلح ملل متحد و از جمله عبدالوکیل، چه بسا صریح و یا با افاده و اشاره چنان وانمود مینمایند که بنین سیوان دوکتور نجیب الله را فریب داد، در حالیکه برخی از اعضای مشاوریت سیاسی دفتر سرمنشی ملل متحد، همان افرادی که عبدالوکیل آنان را شریک «توطئه» بنین سیوان میداند، «عقیده» داشتند که این دوکتور نجیب الله است که بنین سیوان را «استعمال» مینماید و «فریب» میدهد. چنانچه هنتلی اندرسن مشاور عالی سیاسی بنین سیوان، در نخستین ملاقات خود با فلیپ کاروین در پاکستان، ابراز عقیده نموده بود که:«در حال حاضر نجیب الله بنین را استعمال مینماید یا به معنی دیگر او را فریب میدهد.»(رک: فلیب کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمِ حکیم سروری، صفحه 100).
در مورد نقل قول های فوق الذکر عبدالوکیل؛ نخست باید گفت که چنانچه از نوشته های خود او نیز فهمیده می شود و واقعاً نیز چنین بود که: نجیب الله هیچوقت نسبت به عبدالوکیل «اعتماد رفیقانه» نداشت و به همین ملحوظ هم در عدم تقرر او در پُست وزارت خارجه پافشاری نمود و دوم اینکه عبدالوکیل در اظهارات فوق خویش، توآم با توسل به دروغ، جعل و عوامفریبی تلاش نموده در ذهن خواننده یی که مختصات شخصی خودش را نه داند، با دوکتور نجیب الله، اعتقادات و کارنامه های زندگی سیاسی او آشنا نباشد و کتاب فلیب کاروین (سرنوشت غم انگیز در افغانستان) را نخوانده باشد، با اتکأ بر افسانۀ خود ساختۀ خویش، این ذهنیت را تلقین نماید که دوکتور نجیب الله، نه در فکر صلح و ثبات در کشور و نجات مردم افغانستان از نایرۀ جنگ، بلکه در غم آن بود که «فلیپ کاروین امریکایی الاصل»، به افغانستان بیاید تا او «مطمین» شود «که امریکا مستقیماً در عقب تلاشهای» او قرار دارد و با چنین تصوری از «آیندۀ» خود نیز «مطمین» و بعد از کسب این اطمینان«کناره گیری خود را از قدرت اعلان» مینمود «تا در آینده بار دیگر، در یک فضای مطمین در صحنه حضور یافته» بتواند. گویا به همین منظور فلیپ کاروین به افغانستان آمد و نجیب الله را تشویق به اعلام استعفا نمود و از «آینده» اش «مطمین» ساخت و در نتیجه نجیب الله کناره گیری خود را «از دولت و حزب اعلام نمود»(!!!!).
چرا ادعا مینمائیم که عبدالوکیل در ادعا های فوق الذکر خود مبنی بر نقش فلیپ کاروین در تشویق دوکتور نجیب الله به اعلام رسمی تعهد مشروط خویش به استعفأ، به دروغ، جعل و عوامفریبی توسل جسته است؟. درین مورد طی قسمت بعدی همین سلسله بطور مستند توضیح خواهیم داد.
ادامه دارد
از مقدمه تا قسمت پنجا ه وهفتم
لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید
|
|
|