F
به ادامۀ گذشته، قسمت شصت و یکم، مؤرخ: 5 جولای 2018
فقیرمحمد ودان
مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه
شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:
f
از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط
جمهوری دموکراتیک افغانستان
F
قسمت شصت و یکم
تصریح دروغ هـای عبدالوکیل در
ارتباط برخی اجراآت بنین سیوان
f
نخست از همه خاطرنشان میگردد که قصد این قلم در تصریح مسایل، نه نکوهش و یا دفاع از فردی و یا ساختاری؛ بلکه برملا ساختن تلاشهایی اند که عبدالوکیل خواسته با مسخ حقایق تاریخی، از نقش خویش و سایر افراد شامل مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم» در تخریب طرح صلح ملل متحد انکار و از مسوولیت تاریخی ناشی از آن فرار نماید و برعکس سنگ و چوب را بر فرق ملل متحد، طرح صلح این سازمان، بنین سیوان و همکاران او و یا هم دوکتور نجیب الله حواله نماید تا این مسوولیت را به گردن آنها انداخته باشد. به همین ملحوظ و چنانچه خواندیم، او بازهم در ختم یادداشتی که در قسمت قبلی این سلسله منعکس گردید، چنین ادعا نموده است:
یک ـ «متأسفانه بنین سیوان باز هم با این تقاضای جانب دولت جمهوری افغانستان جواب مثبت نداد»
افزون بر آن عبدالوکیل به صراحت هرچه بیشتر درین زمینه؛ مینویسد که:«سیوان و فلیپ کاروین امریکایی برای فراهم نمودن زمینۀ انتقال صلح آمیز قدرت و تشکیل حکومت انتقالی و یا به اصطلاح آنها حکومت بیطرف و تکنوکرات ها، کاری را انجام ندادند. بلکه برعکس، بعد از صدور اعلامیۀ نجیب الله [هدف عبدالوکیل اعلامیۀ 28 حوت 1370دوکتور نجیب الله است ـ ف. ودان] تمام تلاشهای شان را برای بیرون بردن وی به خارج از کشور انجام دادند.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 845)
دوم ـ چنانچه در مقدمۀ یادداشت مورد بحث عبدالوکیل عنوانی بنین سیوان، خواندیم که او ادعا نموده که:«بعد از اعلامیۀ 18 مارچ رئیس جمهور افغانستان، ضرورت جدی احساس میگردید تا بنین سیوان در کابل باشد و در همکاری با نجیب الله گردهمایی 150 نفری را هرچه زودتر سازماندهی نماید ...
تصمیم گرفتم که یادداشت رسمی را عنوانی سیوان به دفتر نمایندگی سازمان ملل در کابل تسلیم داده و از وی تقاضا بعمل آوردم که هرچه زودتر به کابل بیاید تا در تفاهم باهم اقدامات سریعی را غرض تدویر گردهمایی مورد نظر اتخاذ نمائیم». او باز هم در اخیر یادداشت متذکره ادعا نموده که بنین سیوان، «آمدنش به کابل را به بهانۀ بدست آوردن توافق رهبران تنظیم ها بالای لست پیشنهادی اشخاص بیطرف برای تشکیل حکومت بیطرف، مشروط می ساخت.»
باوجود آنکه عبدالوکیل طی نقل قولهای فوق الذکر خویش، ضرورت نوشتن «یادداشت رسمی عنوانی بنین سیوان» و سپردن آن را به «دفتر ملل متحد در کابل»، بخاطر وانمود می سازد که از بنین سیوان «تقاضا بعمل آوَرَد» تا «هرچه زودتر به کابل بیاید»؛ ولی برعکس این ادعا، در متن یادداشت متذکره چنین تقاضایی بخاطری وجود ندارد که از یک طرف موضوع اصلی یادداشت طرح جدیدِ «ایجاد یک حکومت بیطرف سرپرست که کشور را الی تدویر گردهمایی مورد نظر رهبری نماید» و «انتقال تمام صلاحیت های اجرائیوی به آن» بود و از طرف دیگر بنین سیوان در تاریخ مندرجۀ این یادداشت (25 مارچ 1992 مطابق 4 حمل 1371)، خود در کابل حضور داشت و بعد از آن نیز حد اقل هر هفته یک بار به کابل سفر نموده بود. همچنان این ادعای عبدالوکیل نادرست است که:«سیوان و فلیپ کاروین امریکایی» برای «تشکیل حکومت انتقالی و یا به اصطلاح آنها حکومت بیطرف و تکنوکرات ها، کاری را انجام ندادند».
مسایل را توضیح میدهیم:
طرح عبدالوکیل به قرار گفتۀ خودش به تاریخ 25 مارچ 1992 (4 حمل 1371) به دفتر ملل متحد در کابل سپرده شده بود و این درست زمانی است که بنین سیوان 6 روز بعد از اعلامیۀ 18 مارچ رئیس جمهور افغانستان، یک بار دیگر در کابل حضور داشت. دکتر نصری حق شناس در جلد سوم «تحولات سیاسی جهاد افغانستان» که در سال 1377 و 18 سال قبل از یادداشت های سیاسی عبدالوکیل از چاپ برآمده؛ درین زمینه با استفاده از نشرات رسانه های گروهی آن وقت؛ چنین نوشته است:[«تحولات شمال و تسلط مجاهدین برمزار شریف، نجیب الله و رفقایش را به شدت سراسیمه ساخت و پس از یک جلسۀ فوق العاده و اضطراری با اعضای بلند پایۀ حزب دموکراتیک خلق [حزب وطن درست است ـ ف. ودان]، از بنین سیوان خواست تا طور عاجل به کابل سفر کند. وی به تاریخ 4 حمل [1371] وارد کابل شد و با عبدالوکیل وزیر خارجه و نجیب الله دیدار و مذاکره نمود. روز 5 حمل کابل را به قصد اسلام آباد ترک گفت و بلافاصله با اکرم ذکی (مامور عالیرتبۀ وزارت خارجۀ پاکستان) ملاقات کوتاهی انجام داد و آنچه در کابل شنیده بود با وی در میان نهاد. هرچند دربارۀ چگونگی این سفر ناگهانی و موضوع مذاکرۀ بنین سیوان با حکام کابل گزارشی در مطبوعات اشاعه نیافت؛ اما به تاریخ شش حمل یک نطاق وزارت خارجۀ کابل موضوع را فاش ساخت و گفت:«... نجیب تصمیم دارد تا در خلال 4 هفته از وظیفه اش کنار رود و به روند تشکیل حکومت مؤقت تسریع بخشد.»
در محافل سیاسی نیز گفته می شد که نجیب الله در دیدار اخیرش با نمایندۀ ملل متحد از وی خواسته تا طرح چند دوره یی خود را در یک نوبت خلاصه گرداند.»](دکتر نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 421 با نقل از: روزنامه های: پاکستان تایمز و مسلم مؤرخ 5 حمل و نوای وقت مؤرخ 8 حمل 1371)
مطمیناً بنین سیوان طرح مورد بحث رهبری جمهوری افغانستان و یا طرح عبدالوکیل را به سرمنشی ملل متحد انتقال و در عین حال بنابر اینکه طرح متذکرۀ عبدالوکیل یک مسئله کاملاً جدید در پروسۀ صلح ملل متحد بود، می باید با تمام جوانب داخلی و خارجی معضلۀ افغانستان در میان گذاشته می شد و در مورد توافق و عدم توافق آنان درین زمینه تبادل نظر صورت میگرفت و در نهایت تصمیم اتخاذ می گردید. زیرا هم بنین سیوان و هم سرمنشی ملل متحد به تنهایی و حتی در تفاهم میان هم نمیتوانستند درین زمینه بدون درنظرداشت سایر طرف های داخلی و خارجی معضله افغانستان تصمیم اتخاذ نمایند. برعکس این ادعای عبدالوکیل، ملل متحد و «سیوان» این پروسه را طی نمود و تا سرحد آماده نمودن انتقال شورای 15 نفری به کابل به انجام رسانید.
برای این منظور بنین سیوان بعد از پاکستان، به تاریخ «دهم حمل» به تهران پرواز و در آنجا با [«وزرای خارجۀ ایران و پاکستان ملاقات نمود و توافق ایشان را برای سرعت در کار ملل متحد خواستار گردید. ... شخص بنین سیوان روز یازدهم حمل از تهران عازم کابل گردید و نتایج مذاکرات سه جانبۀ تهران را با نجیب و وکیل در میان نهاد. ... وی حین برگشت از کابل (13 حمل) ملاقات دوساعته یی با نوازشریف صدراعظم پاکستان انجام داد و بعداً به خبرنگاران در اسلام آباد گفت:«در خلال یک هفته رفت و آمدهای خود بین پشاور، اسلام آباد، کابل و تهران، کوشیده ام بین جوانب مختلف درگیر در قضیه افغانستان تفاهم ایجاد نموده و در بارۀ ایجاد یک ادارۀ قبلی مؤقت، پیش از برگزاری جلسۀ مجوزۀ افغانی ترتیباتی اتخاذ نمایم.»](نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه های 421 و 422، با نقل از روزنامۀ مسلم مؤرخ 14 حمل 1371، تکیه از: ف. ودان) .
همچنان دوکتور نجیب الله در نامۀ مؤرخ 13 عقرب 1371 (4 نومبر 1992) خویش که از پناهگاه خود (مقر سازمان ملل در کابل) عنوانی بتروس غالی سرمنشی سازمان ملل نوشته، حضور بنین سیوان را به تاریخ 2 اپریل 1292 (12 حمل 1371) در کابل تائید نموده که ضمن یک کنفرانس مطبوعاتی؛ چنین گفته بود:«اعلامیۀ 18 مارچ نجیب الله در حقیقت یک گام بزرگ بوده و برای پروسۀ صلح تحرک بیشتر بخشیده است. میخواهم این نکته را روشن سازم که عزیمت نجیب الله جزئی از پروسۀ صلح می باشد.»(برگرفته از: متن کامل نامۀ مذکور، منتشر شده در سایت انتر نتی پیام وطن، بخش نامه های شهید دوکتور نجیب الله)
افزون بر ملاقات و مذاکرات با رهبران و مقامات دول دخیل، «بنین سیوان در مساعی اش جهت تشکیل یک ادراۀ عاجل انتقالی ضمن فعالیت های یادشده و سفرها و دیدارها ... به جمع آوری فهرست معرفی افراد و اسامی مطلوب و مورد نظر احزاب و حلقات ذیدخل افغانی نیز ادامه میداد؛ تا از میان همۀ آنان 15 نفر را انتخاب نماید و قدرت را از نجیب الله به ایشان انتقال دهد. حتی حکمتیار هم به تاریخ 15 حمل فهرست اشخاص منتخب خویش را به بنین سیوان تقدیم نمود.»(نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 424).
بنین سیوان «به تاریخ 19 حمل بازهم رخت بدانجا [(به کابل)] کشید و نجیب و کیل را از چگونگی فعالیت های خود در جریان قرار داد. ... نامبرده در برگشت از کابل باردیگر با نواز شریف ملاقات کرد و روز 20 حمل عازم ژینو گردید تا گزارش اجراآت و فهرست دست داشته اش را به سرمنشی ملل متحد تقدیم و در زمینه مشورت نماید.»(نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 424)
سرمنشی ملل متحد بر بنیاد گزارشات ارایه شده از جانب سیوان، «به تاریخ 21 حمل، طی یک جلسۀ مطبوعاتی در ژینو» اعلامیۀ خویش را درین زمینه قرائت و ضمن آن خاطرنشان ساخت که:«تمام جوانب درگیر در قضیۀ افغانستان موافقه نموده اند تا به صورت فوری یک شورای 15 نفری انتقالی تشکیل نمایند تا قدرت را در کابل تحویل گیرد.»(نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 424، با نقل از روزنامۀ پاکستان تایمز مؤرخ 22 حمل، تکیه از: ف. ودان) افزون بر آن فلیپ کاروین درین زمینه خاطرنشان ساخته که:«بوتروس بتروس غالی در 10 اپریل 1992 در بارۀ موافقت در تاسیس یک شورای ماقبل انتقال در افغانستان را تجسم کرد. ... شورا ادارۀ امور را الی تدویر لویه جرگه[(جرگۀ 150 نفری)] بدوش خواهد داشت. سپس لویه جرگه یک ادراۀ مؤقتی را که الی انتخابات ادارۀ امور را بعهده گیرد، تعیین میکند.»(فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه 253)
بعد از صدور اعلامیۀ 21 حمل 1371 سرمنشی ملل متحد، بنین سیوان دوباره به کابل می آید، چنانچه فلیب کاروین حضور او را به تاریخ 13 اپریل 1992 (23 حمل 1371) در کابل و ملاقاتش را با رهبری حزب رستگاری ملی و شخصی بنام «علی اکبر پوپل» [که به گمان غالب علی احمد خان پوپل خواهند بود] در حالی تائید نموده که خودش، او را درین ملاقات ها همراهی مینمود(رک: فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه 108)
در بستر تداوم تلاش فوق الذکرِ بینن سیوان و باتوجه به اعلامیۀ فوق الذکرِ مؤرخ 21 حمل سرمنشی ملل متحد است که عبدالوکیل از زبان دوکتور نجیب الله در تائید این اعلامیه؛ چنین مینویسد:[«چنانچه در 24 حمل سال 1371 نجیب الله در ملاقاتی که با هیئت رهبری قوای مسلح و جنرالان و افسران عالیرتبه، انجام داد، در مورد چنین اظهار داشت:«اعلامیۀ اخیر جلالتمآب پتروس غالی در ژینو مبنی بر ایجاد شورای 15 نفری با طرح های ارایه شده از جانب جمهوری افغانستان [اشاره به پیشنهاد مورد بحث عبدالوکیل درین زمینه عنوانی بنین سیوان است ـ ف. ودان] کاملاً مطابقت داشته و در حقیقت، پیروزی امر صلح و امر مصالحۀ ملی است. در اعلامیه آمده است که:«در اصول توافق شده است تا شورای انتقالی متشکل از شخصیت های بیطرف تشکیل گردد که تمام قدرت و صلاحیت ها به آن شورا انتقال خواهد کرد.»](عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 856). افزون بر آن عبدالوکیل لست 22 نفری را درج یادداشت های خود نموده که «از جانب بنین سیوان برای نجیب الله غرض تشکیل یک حکومت انتقالی بیطرف سپرده شده بود» و در ختم همین لست اضافه مینماید که:«سرانجام در آخرین روزهای عمر رژیم، بنین سیوان به دکتور نجیب الله وعده داد که از میان 22 تن فوق، 15 تن آنها را برای تشکیل حکومت مؤقت بیطرف غرض انتقال قدرت به زودی به کابل باخود می آورد.»(رک: عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه های 856 و 857)
بنابر حقایق توضیح شدۀ فوق، دیده می شود که نه تنها بنین سیوان وظایف و مسوولیت های خود را در رابطه به طرح رهبری جمهور افغانستان (یا طرح شخص عبدالوکیل در مشوره با رهبری حزبی و دولتی) مبنی بر تشکیل یک ادارۀ بیطرف موقت قبل از گردهمایی افغانی، به صداقت و در زمان ممکن (مدت 20 روز) انجام و برعکسِ ادعای عبدالوکیل، به «این تقاضای جانب دولت جمهوری افغانستان جواب مثبت» داده است؛ بلکه این ادعای عبدالوکیل را نیز مردود می سازد که گویا بنین سیوان «آمدنش به کابل را به بهانۀ بدست آوردن توافق رهبران تنظیم ها بالای لست پیشنهادی اشخاص بیطرف برای تشکیل حکومت بیطرف مشروط می ساخت». زیرا افزون بر اینکه بنین سیوان در زمان اخذ پیشنهاد فوق الذکر عبدالوکیل در کابل حضور داشت، سه مرتبه دیگر (11، 19 و 23 حمل 1371) نیز به کابل آمده و وظایف خویش را تا آماده نمودن و انتقال شورای بیطرف 15 نفری به کابل انجام داده و چنانچه از بیانیۀ دوکتور نجیب الله در اجلاس افسران نظامی معلوم می گردد اجراآت او درین زمینه مورد تائید و تحسین رهبری جمهوری افغانستان نیز قرار داشته است. عبدالوکیل و سایر چهره های شاخص «ستون پنجم» که با کودتای خزندۀ 26 حمل 1371، پروسۀ صلح ملل متحد را تخریب، انتقال قدرت به شورای بیطرف را اخلال و خروج توافق شدۀ دوکتور نجیب الله را از کشور مانع و کشور را بسوی فاجعه سوق نمودند، اکنون به عوض پذیرفتن مسوولیت تاریخی آن، بنین سیوان و ملل متحد و دوکتور نجیب الله را بجای خود قرار داده با توسل به دروغ، جعلکاری و اتهام میخواهند مسوول جلوه دهند.
4 ـ اعلام کناره گیری نجیب الله و اثرات ادعا
شدۀ آن بر انکشافات بعدی اوضاع افغانستان
دوکتور حسن شرق (همراز و همکار سابق عبدالوکیل)، اخیراً ضمن مصاحبه خویش با احمدشاه راستا(گردانندۀ یکی از برنامه های تلویزون بهار)، او را «عضو ارتباطی روسها با احمدشاه مسعود» خواند و صالح محمد ریگستانی عضو کنونی پارلمان افغانستان، یکی از چهره های شاخص شورای نظار، همکار نزدیک احمدشاه مسعود و شخص مورد اعتماد وی، اعتراف مینماید که:«عبدالوکيل وزيرخارجه وقت که در راس جناح طرفدار مسعود در داخل حکومت نجيب قرار داشت، تسليمي دولت را به مجاهدين اعلان نمود.»(صالح محمد ریگستانی، چگونه وارد کابل شدیم، قسمت ششم، نشر شده در سایت انترنتی آریانا نت، تارخ نشر 8 ثور 1384، ادرس انترنتی:
http://www.ariananet.com/modules.php?name=News&file=article&sid=1928#).
باید گفت که عبدالوکیل نه تنها بحیث عضو هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن و وزیر خارجۀ جمهوری افغانستان، بر علل و انگیزه های واقعی آغاز و انکشاف بغاوت شمال وقوف دارد، بلکه از موضع شخص منعکس شده در اعترافات فوق، مرتبط با محرکین خارجی این رویدادها و دخیل در رهبری عملیات آن، به عمق این قضایا وارد است. ولی او باوجود داشتن نقش فوق و ورود کامل از جزئیات بغاوت شمال و گسترش آن تا سقوط دولت جمهوری افغانستان و انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی»، از توضیح حقایق مسلم پیرامون آن؛ یعنی:
ـ از توضح تفاهم پشت پرده میان سازمانهای استخباراتی اتحاد شوروی، امریکا، پاکستان و ایران تا توضیح حقیقت تامین رهبری 300 تن از افسران سی. آی. ای بر ارگانهای رهبری کنندۀ کی. جی. بی؛
ـ از توضیح تادیه چهار ملیارد دالر عربستان سعودی به رهبری اتحادشوروی جهت تمویل پروژۀ سقوط جمهوری افغانستان و انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی»، تا توضیح نقش گرباچوف، ایلسین و کوزیروف درین زمینه.
ـ از توضیح سفر هیئت مجاهدین به مسکو بخاطر تگدی قدرت دولتی از رهبران آن کشور تا توضیح صدور اعلامیۀ مشترک مبنی بر انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» در افغانستان؛
ـ از توضیح ارسال اسلحه و پول به بندر حیرتان و اعزام جنرال حارث شاه افسر کی. جی. بی، آزاد بیگ نمایندۀ آی. اس. آی و نجفی نمایندۀ استخبارات ایران به ولایات شمال کشور بمنظور سازماندهی بغاوت شمال و هماهنگی عملکرد و ایتلاف «مجاهد ـ کمونیست» تا توضیح آغاز بغاوت از حیرتان و پیوستن «برادران کمونیست ـ مجاهد» به این بغاوت.
ـ از توضیح حقایق تسلیم دادن مزارشریف و سایر ولایات شمال توسط «ستون پنجم» به «ایتلاف کمونیست ـ مجاهد»؛ تا توضیح اعلام عدم اطاعت معاون اول وزیر دفاع و قومندان عمومی گارنیزیون کابل، لوی درستیز قوای مسلح، قومندان عمومی گاردملی، قومندان عمومی قوای هوایی و مدافع هوایی و قومندان عمومی قطعات رزمی وزارت داخله از قومندان اعلی قوای مسلح و رئیس جمهور و انتقال نیروهای دوستم و شورای نظار به شهر کابل.
و سرانجام از توضیح سلب صلاحیت های رئیس جمهور توسط هیئت اجرائیه حزب، کودتای خزندۀ 26 حمل 1371 توسط نظامیان فوق الذکر و درنتیجه ناکامی پروسۀ صلح ملل متحد و جلوگیری از پرواز تعهد شدۀ دوکتور نجیب الله به هند توسط هواپیمای ملل متحد؛ تا توضیح انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» مطابق به اعلامیۀ مشترک دولت شوروی، روسیه فدراتیف و هیئت مجاهدین، بحیث رویدادهای بهم مرتبط در بستر واحد انکشافات اِبأ ورزیده و در عیوض ادعا مینماید که: «قبل از صدور اعلامیۀ نجیب الله در مورد کناره گیری اش از قدرت، فضای سیاسی و امنیتی در افغانستان به خاطر بغاوت نیروهای ملیشه در شمال کشور فوق العاده مغلق شده بود. این اعلامیه از یک سو، مجاهدین را مصمم تر از پیش برای سقوط دولت نمود و از سوی دیگر، باعث نگرانی بیشتر در میان اقشار مختلف مردم و گروه های سیاسی در کشور گردید.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 844، تکیه از: ف. ودان) و در جای دیگر باز هم تأکید مینماید که:«اعلام کناره گیری نجیب الله باعث شد تا نیروهای یاغی شمال با دیگر احزاب و تنظیم های جهادی ایتلاف و سازش کنند و فشار را بالای کابل افزایش دهند.»(عبدالوکیل، همانجا،جلد دوم، صفحه 876، تکیه از: ف. ودان)
بادرنظرداشت ادعاهای فوق الذکر عبدالوکیل، میتوان گفت که اگر دوکتور نجیب الله بنابر اصرار عبدالوکیل با سند استعفای خویش که از جانب ماموران وزارت خارجۀ سویس (بوخرر و سوتر) پیشنهاد گردیده بود، توافق میکرد، اکنون عبدالوکیل آغاز بغاوت شمال را نیز ناشی از «اعلام کناره گیری نجیب الله» قلمداد مینمود در حالیکه حقایق توضیح شده مؤید آن اند که مانند بغاوتِ از قبل آغاز شدۀ شمال؛ سازش و ایتلاف «نیروهای یاغی شمال با دیگر احزاب و تنظیم های جهادی» و تسلیمی مزار شریف تا تسلیمی قدرت دولتی به حکومت اسلامی انتقالی، همه و همه کارهای بودند که از قبل و مدت ها پیش از «اعلام کناره گیری نجیب الله»، توسط کارشناسان سازمانهای استخباراتی دول دخیل تثبیت و دستور اجرای آن به «ستون پنجم» افغانی شان صادر گردیده بود. حقایق تاریخی را درین زمینه طی قسمت بعدی همین سلسله دنبال می نمائیم.
ادامه دارد
از مقدمه تا قسمت شصتم
لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید