F

به ادامۀ گذشته، قسمت هفتاد و یکم، مؤرخ: 25 اگست 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

F

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

F

قسمت هفتاد و یکم

F

فرود و جابجا سـاختن نیروهای جنرال دوستم در

میدان هوایی کابل و انکشافات بعدی ناشی از آن

f

بعد از موافقت کاویانی، مزدک و وکیل در مورد انتقال قوت های مشترک جنرال دوستم و شورای نظار به کابل که طی ملاقات شان با جنرال عبدالرؤف بیگی، جنرال عالم رزم و جنرال لطیف صورت گرفت، همزمان با انتقال افراد نظامی جنرال دوستم، نیروهای شورای نظار نیز به کابل انتقال گردیدند. صالح محمد ریگستانی در زمینۀ انتقال نیروهای شورای نظار به شهر کابل؛ چنین مینویسد:«مسعود دست بکار شد. داکتر عبدالرحمن و انجنير عارف سروري و قوماندان گدا را بکابل فرستاد. بدنبال آن فهيم خان و تعدادي از نيروها را از طريق هوا. قوماندان جلندر را هم با تعدادي از نيروهايش که بدون قواي زره و وسايط بودند پياده بطرف کابل روان نمود. قوماندان جلندر موفق شد از طريق راه هاي فرعي و پياده وارد کابل شود. اما قوت اصلی ما که حدود ده هزار نفر با نيروی زرهی ميشد در پروان بود و بايد از طريق جاده اصلی به کابل ميرفت.مگر حزب اسلامي مانع بود. از پروان تا کابل در مسير هر دو سرک نو و کهنه اکثرا نيرو هاي حزب اسلامي قرارداشت.» (صالح محمد ریگستانی، چگونه وارد کابل شدیم، قسمت ششم، منتشره در سایت انترنتی آریانا نت، ادرس انترنتی:

http://www.ariananet.com/modules.php?name=%20News&file=article&sid=1928#.W4EtNrgyXIV

 ډکروال عبدالوهاب نورستانی قومندان قطعۀ محافظ میدان هوایی بین المللی کابل، که خود شاهد صحنۀ ورود نیروهای جنرال دوستم و شورای نظار به میدان هوایی کابل بوده و به تأسی از امر قومندان مافوق خویش در جابجایی نیروهای جنرال دوستم در نقاط حساس میدان نقش داشت، در مورد چشمدید های خود درین زمینه؛ چنین گفته است: «حوالی شام [26 حمل 1371]، نوکریوال قعطۀ محافظ به نوکریوالی قومندانی لوای دوم گارد رفت تا نام جدید شب را از نوکریوال آن لوا اخذ و به پوسته های خویش توزیع نماید. درین ضمن، نوکریوال لوا به نوکریوال قطعۀ محافظ گفته بود که: «شاید تعدادی از پرسونل جنرال دوستم به میدان مواصلت کنند و بعد از آن، میدان را ترک میگویند». بنابرین حوالی ساعت 11 بجۀ شب بود که طیارات ترانسپورتی نظامی، یکی بعد دیگر در خط رنوی میدان نشست نمودند که سربازان و افسران جنرال دوستم را انتقال داده بودند. در رأس افراد انتقال داده شده، تورن جنرال مجید روزی قرار داشت و جنرال خان آقا سابق رئیس امنیت دولتی ولایت بلخ نیز با او همراه بود. برعکس گفتۀ نوکریوال لوای دوم گارد، پرسونل جنرال دوستم میدان را ترک نگفتند؛ بلکه توسط تورن جنرال عبدالرزاق قومندان لوای دوم گارد ملی، به ما گفته شد که جنرال مجید روزی پرسونل خویش را خودش در محلات آسیب پذیر میدان هوایی جابجا مینماید. بدین ملحوظ جنرال مجید روزی پرسونل خود را در تفاهم با افسر نوکریوال لوای دوم گارد ملی، در ترمینل میدان، در امتداد خط رنوی و در پوستۀ شرقی میدان ـ که دروازۀ ورودی مخصوص پرسونل و اکمالات نظامی قابل انتقال به ولایات دیگر بود ـ جابجا کرد. قومندانیت پوستۀ شرقی را او به پهلوان زینو (زین الدین) سپرد که «لعل قومندان» نیز با او همکاری مینمود و خود جنرال روزی در vip میدان قرارگاه خود را در حال جابجا نمود که من نیز ډگروال غلام ربانی احمدی رئیس ارکان قطعه خویش را جهت کنترول پوسته های  vip توظیف نمودم. در عین حال باید گفت که حین جابجا نمودن پرسونل جنرال دوستم در میدان هوایی، آنها از من می پرسیدند که داکتر نجیب در کجاست؟ و من در جواب أنها فقط میگفتم که درین مورد معلومات ندارم.

بعد از جابجا شدن پرسونل دوستم، من به قرارگاه خود برگشته و بنابر اینکه ناوقت شب بود به نوکریوال وظیفه سپردم؛ در صورتیکه کدام حادثه رخ میدهد مرا باخبر سازد.»(خاطرات ډگروال عبدالوهاب نورستانی تحت عنوان: چرا و چگونه از ورود دکتور نجیب الله به میدان هوایی بین المللی کابل ممانعت بعمل آمد، نگارش فقیرمحمد ودان، منتشرۀ سایت های انترنتی «راه ما» و «هوډ»، تاریخ نشر 9 اپریل 2018)

همزمان با تلاش مراکز مخالف تعمیل طرح صلح ملل متحد جهت انتقال پرسونل جنرال دوستم و تامین تسلط آنان بر میدان هوایی بین المللی کابل به هدف جلوگیری از ورود اعضای شوری مؤقت بیطرف توسط بنین سیوان و طیارۀ ملل متحد، بنین سیوان نیز در همین روز(26 حمل) به آخرین مشوره ها در پاکستان و همچنان در تماس با دوکتور نجیب الله رئیس جمهور افغانستان مصروف بود تا از جملۀ 22 نفر که قبلاً روی آن توافق صورت گرفته بود، 15 نفر شان را انتخاب و برای انتقال به کابل آماده سازد. چنانچه جنرال یارمحمد معاون اول وزارت امنیت دولتی حین ملاقات خویش به ساعت 11.30 همین روز با عونی بوستالی و فلیپ کاروین، اطلاعی را به آنان ابلاغ مینماید که از کانالهای خود درین زمینه بدست آورده و میگوید که:«امروز صبح از 15 عضو شورای بیطرف 11 عضو آن در پشاور تثبیت شد.»(رک: فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان،ترجمۀ حکیم سروری، صفحه 128)

در ختم تثبیت این 15 نفر بود که مسئله جدیدی از جانب آنان مطرح گردید که انتقال شان را به کابل به تعویق انداخت، دکتور نجیب الله درین زمینه، نوشته است که:«نان شب را با توخی و احمدزی در دفتر خوردیم و به طرف خانه آمدیم تا در آنجا معطل آمدن و ملاقات بنین سیوان باشیم.

از طرف دیگر پیوسته با بنین سیوان از کابل به پاکستان در تماس استیم و او اطمینان میدهد که کار کمیته را به انجام رسانیده و امشب به کابل میرسد و بنین سیوان تقاضا کرده که کمیته خواهش دارد که قبل از آمدن ما به روز جمعه، نجیب باید کابل را ترک گوید و اکنون است شب پنج شنبه، یعنی این شب و یا روز 5 شنبه این کار باید صورت بگیرد.»(مقطع یی از نامۀ دوکتور نجیب الله، منتشرۀ مجموعۀ به مناسبت هفتمین سالگر شهادت او تحت عنوان: سیاست مصالحۀ ملی و شخصیت دوکتور نجیب الله، ترتیب کننده گلخان اکبری، صفحات 136 و 137، فوتوکاپی همین مقطعی از نامۀ قلمی نجیب الله در صفحه 155)

تغییر تصمیم فوق در آخرین لحظات پرواز بنین سیوان بسوی کابل صورت گرفته و به نجیب الله اطلاع داده شده بود. بدین ملحوظ هم بود که فلیپ کاروین حتی موقع نشست طیارۀ بنین سیوان فکر میکرد که 15 نفر اعضای شورای بیطرف در همین طیاره انتقال گردیده اند. او خود درین زمینه؛ چنین مینویسد:«بنین با طیارۀ ملل متحد در میدان هوایی نشسته و در داخل طیاره انتظار ما را میکشد[من فکر می کنم که باخود 15 نفر اعضای شورای بیطرف را آورده است. پلان اولی این بود که او آنها را در همین طیاره ایکه نجیب پرواز میکند با خود به کابل بیاورد با این کار انتقال قدرت دست بدست صورت می گیرد. ...]»(فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحات 137 و 138)

در امتداد بعد از ورود دوکتور نجیب الله به منزل خویش، عبدالوکیل آرام نه نشته بود. دوکتور نجیب الله خود درین زمینه مینوسید که:«درین میان وکیل پیوسته به خانه تیلفون می کند که ما منتظر بنین سیوان هستیم، آمد، نه آمد. اصلاً مرا چک می کند که در خانه استم یا نه، ثریا خواهرش نیز لطف کرد دو بار تیلفونی اطلاع مرا گرفت و احوالم را پرسید.»(بخشی از نامۀ متذکرۀ دوکتور نجیب الله، همانجا، صفحه 154). در نهایت، در حوالی نزدیک به رسیدن بنین سیوان به کابل است که تیلفونهای محل اقامت رئیس جمهور قطع میگردد. خود نجیب الله درین زمینه نوشته که «به تیلفونها رفتم، همه قطع شده بودند»(رک کنید:نامۀ متذکرۀ دوکتور نجیب الله، همانجا، صفحه 137، فوتوکاپی همین مقطعی از نامۀ قلمی نجیب الله در صفحه 156). این خود علامت قطع ارتباط دوکتور نجیب الله با بیرون و سایر خطرات ناشی از آن بود.

عبدالوکیل با نادیده گرفتن و اغماض از انکشافات فوق الذکر که گویا خودش در آن هیچگونه دخالتی نداشت و در جملۀ «اکثریت خاموشِ» اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن «حیران و پریشان» به انکشافات می نگریست، برخلاف آن وقت، که به ذعم خود «فرار» دوکتور نجیب الله را از طریق مطبوعات اعلان نموده بود، در خاطرات سیاسی خود از این مفهوم که «نجیب الله میخواست کشور را ترک کند»، استفاده نموده است. «فرار» دوکتور نجیب الله یا «ترک کشور» توسط او که قبلاً مورد توافق تمام جوانب معضلۀ افغانستان و از جمله رهبری حزب وطن و دولت جمهوری افغانستان نیز قرار گرفته بود، کدام آن حقیقت دارد؟ درین زمینه توضیح میدهیم:

حقایق مربوط به عزیمت دوکتور نجیب الله از

کشور بمثابه بخشی از پروسۀ صلح ملل متحد

عزیمت دوکتور نجیب الله از کشور و انتقال مصؤن او توسط بینن سیوان و در طیارۀ ملل متحد به کشور هند، بمثابۀ بخشی از پلان صلح ملل متحد، از قبل فیصله و مورد توافق تمام جوانب و از جمله رهبری حزبی (تمام احزاب رسمی) و دولتی (ملکی و نظامی) جمهوری افغانستان قرار گفته بود. بر اساس این توافق جمعی فوق الذکر قرار بود شورای مؤقت بیطرف 15 نفری به کابل انتقال و بعد از مراسم رسمی تسلیمی قدرت دولتی به این شورا، دوکتور نجیب الله از کشور عزیمت نماید. هم انتقال اعضای شورای بیطرف به کشور و هم انتقال دوکتور نجیب الله به خارج، بخاطر تامین و تضمین انتقال مصؤن آنان همراه با بنین سیوان و توسط طیارۀ ملل متحد در نظر گرفته شده بودند.

طی  روزهای 25 و 26 حمل 1371 (14 و 15 اپریل 1992) این نظر طرح و سرانجام در زمینه توافق حاصل شد که دوکتور نجیب الله قبل از تاریخ 28 حمل که اعضای شورای متذکره به کشور انتقال می یابند، می باید از کشور عزیمت نماید. بنابرین اجرأ و تعمیل تصمیم فوق در روز 26 حمل 1372 می باید صورت می گرفت و برای رفع خلای قدرت قرار بر آن شد که برای یکی دو روز قدرت به یک شورای نظامی تسلیم و این شورای نظامی  حین ورود اعضاط شورای بیطرف قدرت را به آنان واگذار نماید. این مسئله مورد تائید تمام جوانب معضلۀ افغانستان و از جمله مورد تائید رهبری حزبی و دولتی جمهوری افغانستان نیز قرار گرفته بود. بنابرین، همه اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن نه تنها از آن اطلاع داشتند؛ بلکه با آن توافق نیز نموده بودند. با اعتراف به چنین وقوف و توافق است که فرید احمد مزدک عضو هیئت اجرائیه شورای مرکزی و رئیس تشکیلات آن وقت حزب وطن، طی یک گفتگوی خود با فیاض بهرمان نجیمی که به تاریخ 25 سپتمر 2015 در شهر فرانکفورت آلمان داشته و بعداً این گفتگو به تاریخ 5 جولای 2016 در سایت انترنتی «دیدگاه»  به نشر رسیده است، در برابر این سوال نجیمی که « آیا شما و کاویانی حاکمیت را سقوط دادید؟»؛ چنین اظهار داشته است:«موضوع سقوط رابطه با چند فرد نمی گیرد. حاکمیت باید انتقال داده می شد. تمام رهبری حزبی و دولتی برای انتقال قدرت اسناد را امضا نمودند. همه آماده رفتن داکتر بودند. داکتر باید [ساعت] 12 چاشت [26 حمل] می رفت. اما بینین سیوان به موقع نیامد. این گپ را یک بار دیگر در بحث فیسبوکی هم گفته بودم. او وقتی آمد که میدان از کنترول داکتر نجیب برآمده بود. آیا این تصادفی بود؟ از یک طرف به داکتر وعده کردند که از افغانستان بیرونت می کشیم، از سوی دیگر شرایط را نامساعد ساختند. درنتیجه نجیب نتوانست کشور را ترک بگوید.»

در مورد اظهارات فوق الذکر فرید احمد مزدک، مسایل ذیل قابل بحث اند:

اول: فرید احمد مزدک اکنون با بیان اینکه: «در نتیجه نجیب نتوانست کشور را ترک بگوید»، حقیقتی را بیان داشته که تبلیغات غیرواقعی آن وقت «ستون پنجم»، مبنی بر اینکه «در نتیجه نجیب نتوانست از کشور فرار نماید»، را مورد تردید قرار میدهد.

دوم: فرید احمد مزدک بخاطری اکنون از مفهوم «ترک» به عوض «فرار» استفاده نموده که به  حقیقت مسلمِ «همه آمادۀ رفتن داکتر بودند. داکتر باید 12 چاشت می رفت»، توجه دارد. زیرا این حقیقت را آمادگی های رسمی حزبی و دولتی و از جملۀ تعمیل رژیم جدید پوسته های امنیتی vip میدان هوایی بین المللی کابل نیز تائید مینماید. درین زمینه ډگروال عبدالوهاب نورستانی قومندان قطعۀ محافظ میدان هوایی کابل؛ طی خاطرات خود چنین گفته است:«صبح روز 26 حمل 1371، از طرف نوکریوال اپراتیفی لوای دوم گارد ملی به قومندانی قطعۀ محافظ دستور داده می شود که پرسونل خویش را از پوسته های «vip» میدان (پوسته های دوسرکۀ میدان هوایی، چهاراهی قوای هوایی و تعمیر vip) تخلیه و پوسته های مذکور را بطور مؤقت به پرسونل ادارۀ دهم امنیت دولتی ـ که رئیس این اداره جنرال احمدزی برادر رئیس جمهور بود ـ  تسلیم نمائید و دلیل آن را ورود بنین سیوان وانمود ساختند. به ساعت معینه، پوسته های متذکره را به پرسونل ادارۀ دهم امنیت دولتی تسلیم نمودیم و منسوبان قطعۀ محافظ را از این پوسته ها بیرون کشیده و تا دستور بعدی، به قاغوش های شان، در حالت انتظار نگهداشتیم. وظایف پرسونل ادارۀ دهم امنیت دولتی تا حوالی ساعت پنج عصر همین روز ادامه یافت و بعد از آن به ما دستور داده شد که مسوولیت پوسته های متذکره را دوباره تسلیم گردیم و دلیل آن را نیز نه آمدن بنین سیوان وانمود کردند.»(خاطرات ډگروال عبدالوهاب نورستانی، نگارش فقیرمحمد وادن، منشرۀ مؤرخ 9 اپریل 2018 در سایت های انترنتی «راه ما» و «هوډ»)

همه میدانیم که سپردن پوسته های امنیتی vip میدان هوایی کابل به پرسونل ریاست دهم امنیت دولتی، بخاطر ورود بنین سیوان و عزیمت دکتور نجیب الله از کشور صورت گرفته بود.

سوم: بخش دوم اظهارات فریداحمد مزدک («او [(بنین سیوان)] وقتی آمد که میدان از کنترول داکتر نجیب برآمده بود. آیا این تصادفی بود؟ از یک طرف به داکتر وعده کردند که از افغانستان بیرونت می کشیم از سوی دیگر شرایط را نامساعد ساختند. درنتیجه نجیب نتوانست کشور را ترک بگوید») را اگر همزمان با این گفته او که «موضوع سقوط رابطه با چند فرد نمی گیرد. حاکمیت باید انتقال داده می شد»، در نظر بگیریم، خود مؤید آن است که هم «وعدۀ بیرون کشیدن» دوکتور نجیب الله از کشور، هم «نامساعد ساختن شرایط» جهت این «برون کشیدن»، هم «سقوط حاکمیت» و هم «انتقال» آن، «رابطه با چند فرد نمی گیرد»، بلکه همه در نتیجۀ تفاهمات گستردۀ داخلی، منطقوی و جهانی تعمیل گردیده اند و درین میان عاملین آنان نیز «یک طرف» و «سوی دیگر» داشته است. بسیار با اهمیت اند که این دو «طرف» مبهم گذاشته نشوند و مغالطه میان ادرسها و هویت شان صورت نگیرد.

افزون بر آن نباید میان «سقوط حاکمیت» و «انتقال حاکمیت» مغالطه نمود. زیرا این دو نه تنها ماهیتاً معانی مختلف را افاده مینمایند؛ بلکه نیروهائی داخلی، منطقوی و بین المللی که جهت تعمیل هریک از آن دو عمل مینمودند، به دو طرف جداگانۀ توضیح شده در فوق و در تقابل با همدیگر قرار داشتند. درین زمینه تصریح باید کرد که برای «انتقال حاکمیت» نیز دو طرح وجود داشت: یکی «طرح صلح ملل متحد» و دومی طرح مبتنی بر «اعلامیۀ مشترک رهبری اتحادشوروی، روسیۀ فدرال و هیئت مجاهدین». هریک از این دو طرح میکانیزم و ساختارهای جداگانۀ  مورد نظر خویش را جهت «انقال حاکمیت» پیشنهاد مینمودند که درین زمینه در قسمت های قبلی این سلسله توضیحات مفصل ارایه گردیده و لزوم تکرار آن دیده نمی شود. بنابرین جهت انتقال حاکمیت از «یک سو» یک پروسۀ قانومند، مشروع و مورد تائید تمام جوانب و از «سوی دیگر» یک جریان غیرقانونی، غیر مشروع مبتنی بر توطئه های استخباراتی وجود داشتند. قضاوت روی عملکرد سازمانهای بین المللی، کشورها، ساختارهای استخباراتی، احزاب سیاسی و رهبران مشخص سیاسی و نظامی را می باید از این دیدگاه مورد قضاوت قرار داد که در کدام یکی از این «دو سو» و برای تحقق کدام طرح فعال بودند. درین زمینه نباید مغالطه نمود:

ـ دولت جمهوری افغانستان و حزب وطن، مبتنی بر خرد جمعی و بادرنظرداشت منافع ملی کشور از طرح صلح ملل متحد، تعمیل میکانیزم و تشکیل ساختارهای توصیه شدۀ آن دفاع و حمایت مینمود. طرح مسایل در جلسات، بحث پیرامون آنان، وجود تصاویب جمعی امضأ شده، همه مؤید این حقیقت اند. همچنان در سطح جهانی و با اتکأ به اصول پذیرفته شده و مشروع سازمان ملل متحد، رهبری این سازمان و کشورهای عضو آن (حتی اتحاد شوروی، ایالات متحدۀ امریکا، عربستان سعودی، پاکستان و ایران) رسماً از این طرح حمایت و در پای اسناد آن امضأ نموده بودند.

ـ اتحادشوروی در حال اضمحلال و رهبری فاسد آن (گرباچوف، یلسین و کوزیروف) یگانه کشور و رهبران دخیل در معضلۀ افغانستان بودند که ننگ عدول از تعهدات رسمی و امضای شدۀ خویش از طرح صلح ملل متحد را با اخذ پیشکش 4 میلیارد دالری عربستان سعودی بعهده گرفت و با امضأ نمودن «اعلامیۀ مشترک رهبری اتحادشوروی، فدراتیف روسیه و هیئت مجاهدین»، علناً و بطور رسمی در ضدیت با طرح ملل متحد با استفاده از شیوه های تحریک و سازماندهی «بغاوت» و دسیسه، در حالی داخل اقدام گردیدند که این اقدامات در خفا توسط «سی. آی. ای»، استخبارات عربستان سعودی، آی. اس. آی و ساختارهای استخباراتی ایران حمایت میگردیدند و «ستون پنجم» افغانی آنان تحت پوشش بغاوت و ایتلاف شمال، بمثابه افزار و نیرویی درین زمینه بکار گرفته شدند تا «انتقال حاکمیت» را به «حکومت انتقالی اسلامی» تحقق بخشند. انتقال حاکمیت به «حکومت انتقالی اسلامی» زمانی میتوانست صورت گیرد که نخست حاکمیت جمهوری افغانستان با توسل به شیوه های غیرقانونی و غیرمشروع متذکره «سقوط» داده می شد و بعد از آن نیرویی که حاکمیت مشروع و قانونی جمهوری افغانستان را با توسل به افزار و طرق غیر قانونی «سقوط» داده بود، حاکمیت غصب شده را به «حکومت انتقالی اسلامی» تسلیم مینمود. همه حقایق مؤید آن اند که در افغانستان چنین شد و این کار به گفتۀ فرید احمد مزدک رابطه به «چند فرد» نمی گرفت؛ زیرا در آن از رهبری و نهادهای استخباراتی روسیه و ایران گرفته تا «سی. آی. ای»، استخبارات سعودی و «آی. اس.آی» پاکستان، همه سهم داشتند. آنها بودند که «چند فرد» موجود در رهبری حزبی و دولتی (ملکی و نظامی) جمهوری افغانستان را بمثابه افزاری در «سقوط حاکمیت» جمهوری افغانستان و تسلیم نمودن حاکمیت به «حکومت انتقالی اسلامی» مورد استفاده قرار دادند. «در نتیجۀ» اقدامات همین «افزار» مبنی بر انتقال پرسونل جنرال دوستم و تسلیمی میدان هوایی بین المللی کابل به آنان بود که «نجیب نتوانست کشور را ترک بگوید».   

به ملحوظ فوق؛ هم در سقوط حاکمیت و هم در اینکه «نجیب نتوانست کشور را ترک بگوید»، نیروهای خارجی فوق الذکر و عمال داخلی شان، دخیل بودند. زیرا همین نیروهای خارجی، بنین سیوان را در پاکستان چنان و تا وقتی مصروف نگهداشتند که «ستون پنجم» شان میدان هوایی را «از کنترول داکتر نجیب» برون کشیده و اشغال نمودند. بنابرین؛ نه تنها دیر آمدن بنین سیوان، بلکه به تعویق افتادن انتقال اعضای شورای انتقالی بیطرف نیز «تصادفی» نبود.

افزون بر فریداحمد مزدک، سلیمان لایق نیز ـ که در آن روزها همزمان و همکلام با عبدالوکیل، با توسل به دروغ بزرگ «فرارِ» دوکتور نجیب الله «مانند یک دزد» را از روی خط سناریوی داده شدۀ مسکو بارها و از جمله طی ملاقات رسمی خود با بنین سیوان تکرار مینمود (رک:فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه 163)  ـ اکنون طی یکی از مصاحبه های خویش با تلویزون «سبا»، نه تنها به حقیقت موضوع اعتراف؛ بلکه از «سخت پشیمان» بودنِ «بعضی رجال عمده» یی نیز یاد مینماید که «موجب تصادم، موجب قیام علیه نجیب، علیه دستگاه و علیه دولت» (کودتا) شده، «دم روی» داکتر نجیب «با برچه و تفنگ و قوای نظامی مقاومت» نموده و در نتیجه «به این کشور آسیب رسانیده اند». اینک این اعتراف را مرور مینمائیم:«اگر داکتر [نجیب الله] واقعاً وطن را ترک میکرد ـ و ما همین فرضیه، همین حرف و همین توجیه را قبول بکنیم ـ داکتر صاحب رفتن خود را در همان فرمولی که سازمان ملل متحد برای صلح در افغانستان داده بود، او این گپ ها را توضیح کرده بود؛ در فرامین و در جلسات به همه و ما می فهمیدیم این را، برایش دست بالا کرده بودیم. شاید در اجزای مطالب اختلافاتی وجود داشته بوده باشد و این آنقدر مهم نیست که موجب تصادم، موجب قیام علیه نجیب، علیه دستگاه و علیه دولت می شد. ... درست است که این مسئله [(مسله خروج داکتر صاحب از کشور)] حل شده بود. اگر داکتر ـ که من علم ندارم به این خاطر گفته نمیتوانم مثلی که مخالفینش میگویندـ می برآمد، این مورد تائید همه حزب شده بود، باز این چه جنجال بود که دم روی او با برچه و تفنگ و قوای نظامی مقاومت صورت بگیرد. حالا تمام همان کسانیکه درین چیز اشتراک کرده بودند، بعضی رجال بسیار عمده، سخت پشیمان استند، چون دیدند که به این کشور آسیب رسانیده اند.»(برگرفته از اظهارنظر ویدویی سلیمان لایق، منتشرۀ سایت پندارنو، مؤخذ ذیل:

 https://www.youtube.com/watch.v=CNnrNG8sQAs

     
دیده می شود که طی افاده های فوق الذکر خویش، سلیمان لایق نیز مانند عبدالوکیل تلاش نموده تا خویش را مجزا از جمع آنانی وانمود سازد که «موجب تصادم، موجب قیام علیه نجیب، علیه دستگاه و علیه دولت» شده، «دم روی» دوکتور نجیب الله «با برچه و تفنگ و قوای نظامی مقاومت» و «به این کشور آسیب رسانیده» بودند. افزون بر آن سلیمان لایق با صراحت اعتراف مینماید که در مورد «فرمولی که سازمان ملل متحد برای صلح در افغانستان داده بود»، «او[(دکتور نجیب الله)] این گپ ها را توضیح کرده بود؛ در فرامین و در جلسات به همه و ما می فهمیدیم این را، برایش دست بالا کرده بودیم» و همچنان بر «درست» بودن این «مسئله» که «رفتن» داکتر صاحب «حل شده بود» و این «مورد تائید همه حزب شده بود». همچنان او ضمن همین اظهارات خود (در موقعیتی که ... گذاشته شده است)؛ چنین توضیح میدهد:«من آدمی هستیم که داکتر صاحب را ـ روحش شاد باشد، مرد بزرگ بود ـ بسیار انتقاد می کردم، او تحمل داشت برای این. مردی که همه چیز را می شنود، چه ضرورت است که باز همین رفقای بیروی سیاسی و کمیته مرکزی همه، که در همین جلسات [اشتراک می کردند که] تصامیم گرفته می شد: همین کار اینطور شود، آینده اینطور است، ملل متحد اینطور میخواهد، پیوسته [داکتر صاحب] گزارشات این را میداد که چی ملاقات های با بنین سیوان کرده که نمایندۀ عالیرتبۀ ملل متحد بود. هیچ چیز را پیش خود پت نمی کرد».

در عین حال خواندیم که سلیمان لایق توأم با بکاربرد «شاید» از اینکه «در اجزای مطالب اختلافاتی وجود داشته بوده باشد»، نیز سخن بمیان آورده است که این «اختلافاتی در اجزای مطالب» را هم  به «فرمولی که سازمان ملل متحد برای صلح در افغانستان داده بود» و هم به «رفتن» داکتر صاحب مرتبط میداند. این «اختلافات» چی میتواند باشد؟. بحث را درین زمینه در قسمت بعدی ادامه خواهیم داد.

ادامه دارد

از مقدمه تا قسمت هفتادم

F

لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید

مقدمه

 

قسمت پنجم

قسمت چهارم

قسمت سوم

قسمت دوم

قسمت اول

قسمت دهم

قسمت نهم

قسمت هشتم

قسمت هفتم

قسمت ششم

قسمت پانزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت سیزدهم

قسمت وازدهم

قسمت یازدهم

قسمت بیستم

قسمت نزدهم

قسمت هژدهم

قسمت هفدهم

قسمت شانزدهم

قسمت بیست و پنجم

قسمت بیست وچهارم

قسمت بیست وسوم

قسمت بیست ودوم

قسمت بیست و یکم

قسمت سی ام

قسمت بیست ونهم

قسمت بیست وهشتم

قسمت بیست وهفتم

قسمت بیست وششم

قسمت سی وپنجم

قسمت سی و چهارم

قسمت سی وسوم

قسمت سی ودوم

قسمت سی ویکم

قسمت چهلم

قسمت سی و نهم

قسمت و هشتم

قسمت سی و هفتم

قسمت سی وششم

قسمت چهل پنجم

قسمت چهل چهارم

قسمت چهل وسوم

قسمت چهل ودوم

قسمت چهل ویکم

قسمت پنجاهم

قسمت چهل ونهم

قسمت چهل وهشتم

قسمت چهل وهفتم

قسمت چهل وششم

قسمت پنجاه و پنجم

قسمت پنجاه و چهارم

قسمت پنجاه و سوم

قسمت پنجاه ودوم

قسمت پنجاه ویکم

قسمت شصتم

قسمت پنجاه ونهم

قسمت پنجاه و هشتم

قسمت پنجاه و هفتم

قسمت پنجاه و ششم

قسمت شصت و پنجم

قسمت شصت وچهارم

قسمت شصت و سوم

قسمت شصت و دوم

قسمت شصت و یکم

قسمت هفتادم

قسمت شصت و نهم

قسمت شصت و هشتم

قسمت شصت و هفتم

قسمت شصت و ششم