به ادامۀ گذشته، قسمت پنجاو دوم، مؤرخ:20 می 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

قسمت پنجاو دوم

ب ـ بـرگشت ببرک کارمل  

از اتحاد شوروی به کابل

نقض پلان شدۀ تعهدات قبلی محمود بریالی با شهنواز تڼی و سایر همکاران او مبنی بر اقدام مشترک جهت کودتای 16 حوت 1368 علیه دوکتور نجیب الله و برعکس شرکت آنان در سرکوب این کودتا، زمینۀ آن را فراهم نمود تا دکتور نجیب الله به مصداق روش مورد تأکید همیشگی خود مبنی بر «تیر په هیر»، به ایجاد و تقویت فضای مساعد حسن نیت و اعتماد متقابل پرداخت و در نتیجه زمینۀ آن را فراهم نمود تا تعداد کثیری از آنان یک بار دیگر در مقامات حزبی و دولتی اعم از ملکی و نظامی مقرر و در کنگره دوم حزب (سرطان 1369) به مقامات حزبی انتخاب گردند، که درین میان محمود بریالی نیز بحیث معاون اول صدارت در کابینۀ فضل الحق خالقیار تعیین و به عضویت هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن برگزیده شد. در تداوم چنین فضایی از یک طرف پافشاری محمود بریالی و عدۀ دیگری، جهت برگشت ببرک کارمل به کشور با این توضیح که: او زهیر و رنجور است و آرزو دارد بدون مداخله در سیاست و تشبث به فعالیت های سیاسی، صرف سالهای آخر حیات خویش را در کشور خود سپری نماید. افزون بر آن طی ماه های آغازین سال 1370 بود که رهبری اتحاد شوروی نیز در مورد برگشت ببرک کارمل فشار آورده، خاطر نشان مینمودند که بیشتر از این تداوم حضور او را در اتحادشوروی غیرلازم میدانند. بنابران  دوکتور نجیب الله مسئله برگشت ببرک کارمل به کشور را در آن جلسۀ هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب مطرح نمود که قبل از تدویر اجلاس نوبتی شورای سراسری (پلینوم) حزب و جهت تصویب اسناد قابل ارایه به پلینوم ماه سرطان 1370، دایر گردیده بود. قرار گفتۀ عبدالوکیل، در همین جلسه دوکتور نجیب الله با حسن نیت مطرح نموده بود که:«ما باید برای جهانیان و مردم خود نشان بدهیم که به ریش سفیدان و رهبران خود ارج میگذاریم»(رک: عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 636). عبدالوکیل به ادامۀ آن با توسل به صحنه سازی چنین؛ مینویسد:«گرچه از گزارش نجیب الله در هیئت اجرائیه با سردی استقبال شد، ولی بنابر مصلحت های حزبی مخصوصاً که محمود بریالی، برادر ببرک کارمل نیز در جلسه حاضر بود، مورد تائید قرار گرفت.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 636). باید گفت که حضور محمود بریالی به هیچوجه مانع مخالفت اعضای هیئت اجرائیه جهت برگشت برگشت ببرک کارمل به کشور و مخالفت با او نمی گردید، چنانچه هم در گذشته و هم در آینده نه صرف حضور محمود بریالی، بلکه حضور خود ببرک کارمل نیز مانع ابراز مخالفت اعضای هیئت اجرائیه با او نگردیده بود. واقعیت این بود که درین مقطع زمانی، بنابر وضعیت شکل گرفتۀ بعد از ناکامی کودتای شهنواز ـ گلبدین، ایجاد فضای اعتماد و درک مبرمیت تامین وحدت حزبی، باعث گردیده بود تا رئیس و اکثریت اعضای هیئت اجرائیه حزب، با برگشت ببرک کارمل به کشور با حسن نیت برخورد نمایند.

بعد از تائید برگشت ببرک کارمل در جلسۀ هیئت اجرائیه حزب بود که در جریان جلسۀ پلینوم حزب که در یک سالون زیر زمینی الحاقیۀ وزارت خارجه و به تعقیب جلسۀ هیئت اجرائیه دایر گردیده بود و نگارندۀ این سطور نیز بحیث عضو شورای مرکزی حزب در آن شرکت داشتم، انجنیر نعمت الله یک تن از چهره های شاخص سازمان مخفی درون حزبی محمود بریالی که یا از فیصله هیئت اجرائیه حزب در زمینه خبر نداشت و یا هم به دستور محمود بریالی قصداً آن را در پلینوم مطرح و بدین طریق میخواستند برگشت او را در سطح پلینوم شورای مرکزی حزب نیز مورد تائید قرار دهند، بدین ملحوظ دست بلند نمود و بعد از اجازه، پیشنهادی را مطرح نمود که محتوی آن چنین بود:«از شما رفیق نجیب و رهبری حزب تقاضا مینمایم که اجازه دهید تا رفیق ببرک کارمل دوباره به کشور برگردد. زیرا او که اکنون به سن کهولت رسیده است، میخواهد باقی عمر خود را در وطن خویش بگذراند». به تعقیب انجنیر نعمت، یکی از شرکت کنندگان دیگر جلسه ـ که امیدوارم روزی خودش درین زمینه بنویسد ـ برخاسته و با عتاب انجنیر نعمت را مخاطب ساخته؛ ضمن صحبت مختصر خود به او گفت:«تو اینجا برگشت رفیق کارمل را مطرح میکنی در حالیکه اگر همین اکنون بیرون بروی، از مردم خواهد شنیدی که او را شاه شجاع دوم میخوانند». دکتور نجیب الله که در هیئت رئیسه اجلاس پلینوم قرار داشت و ریاست جلسه نیز بعهده او نبود، ناگزیر مکروفون را گرفت و جهت ختم مناقشۀ غیرلازم و غیرمفیدِ آغاز شده، چنین گفت:«رفقأ! موضوع برگشت رفیق کارمل حل گردیده و هر زمانیکه خواسته باشد، میتواند به وطن برگردد. مانعی درین زمینه وجود ندارد.»

جلسه شورای مرکزی، بعد از تطبیق آجدای تصویب شده ختم گردید. عبدالوکیل در ارتباط به رویداهای بعد از ختم اجلاس پلینوم؛ مینویسد که:«جلسه ختم شد و همه اعضای هیئت اجرائیه به شمول نجیب الله، نان چاشت را در باغ وزارت خارجه در یک فضای نهایت صمیمانه صرف نمودند.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 635). بعد از صرف نان در وزارت خارجه است که عبدالوکیل، دوکتور نجیب الله و محمود بریالی را در حالیکه دوکتور ضمیر میهنپور رئیس ادارۀ اول وزارت امنیت دولتی نیز با آنان همراه است، به دفتر خویش دعوت مینماید. در همین وقت، از دفتر عبدالوکیل و در حضور او، محمود بریالی و دوکتور میهنپور است که دوکتور نجیب الله از طریق تیلفون، فیصله هیئت اجرائیه شورای سراسری حزب را به ببرک کارمل ابلاغ مینماید. بنابر حضور عبدالوکیل درین موقع است که او عین جملاتی را از زبان دوکتور نجیب الله نقل قول مینماید که به ببرک کارمل؛ چنین گفته بود:«رفیق کارمل، از همین اکنون هر روزی که خواسته باشید میتوانید به کابل بیائید. شما رهبر و بنیادگذار حزب ما هستید و هر پیروزی و دست آوردی که داریم، نتیجۀ کار و پیکار و رهنمایی طولانی شماست که ما را تربیت و رهبری نموده اید.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 635) . بعد از این بود که دوکتور نجیب الله به محمد داوود رزمیار سفیر افغانستان در مسکو نیز هدایت میدهد که با ببرک کارمل ملاقات و با درنظرداشت خواست او امکانات بازگشت اش را فراهم سازد. اما عبدالوکیل برای آنکه وانمود سازد که دوکتور نجیب الله بدون تائید و مشوره اعضای هیئت اجرائیه و بدون اطلاع قبلی او، از منزل دوکتور اناهیتا راتبزاد با ببرک کارمل تماس تیلفونی برقرار و از او خواسته به کابل برگردد و بعد از آن مسئله برگشت او را با هیئت اجرائیه حزب در میان گذاشته و هیئت اجرائیه نیز «بنابر مصلحت های حزبی مخصوصاً که محمود بریالی، برادر ببرک کارمل نیز در جلسه حاضر بود، مورد تائید قرار» داد. اگر این ادعای عبدالوکیل راست میبود، چرا وقتیکه دوکتور نجیب الله در جلسه شورای مرکزی و در حضور تمام اعضای هیئت اجرائیه حزب مطرح نمود که «موضوع برگشت رفیق کارمل حل گردیده است»، هیچیک از اعضای هیئت اجرائیه که در کنار او نشسته بودند و در جلسه حضور داشتند، نه تنها اظهار بی خبری و با آن مخالفت نه نمودند؛ بلکه به تائید اظهارات دوکتور نجیب الله علایم و نشانه های مثبت را تبارز و نان چاشت را نیز با همدیگر «در یک فضای نهایت صمیمانه صرف نمودند».

ولی برخلاف ادعاهای برخی از بی خبران و یا مغرضین که دوکتور نجیب الله را به عدم «مصالحه در درون حزب» متهم می سازند، این «فضای نهایت صمیمانه» تا نخستین لحظات پرواز ببرک کارمل بسوی کشور و فرود طیاره حامل او به میدان، دوام نمود و این فضا را نه رهبری حزب وطن و نجیب الله، بلکه ببرک کارمل، محمود بریالی و نزدیک ترین افراد مربوط به آنان دوباره مکدر و با زهر بی اعتمادی آلوده ساختند. چگونه؟:

عبدالوکیل ضمن تبصره بر کودتای اگست 1991 علیه گرباچوف، در مورد برگشت ببرک کارمل با «اهداف خاصی» تذکر داده، ولی به مقصد تلاش جهت انحراف ذهنیت ها از اهداف اصلی پشت پرده (اهداف مبنی بر گرایش گرباچوف، یلسین و کوزیروف)؛ چنین مینویسد:«ببرک کارمل هم بعد از پنج سال اقامت اجباری در مسکو، دو ماه قبل از کودتا، با اهداف خاصی به کابل آمده بود. زیرا رهبران کودتا از قبل معتقد گردیده بودند که آشتی و مصالحۀ ببرک کارمل و نجیب الله، برای وحدت درون حزبی و ثبات سیاسی در دولت افغانستان یک امر لازمی و حتمی می باشد. بنابرآن، قبل از براه انداختن کودتا، بازگشت وی به کابل را زمینه سازی کردند. چنانچه طرفداران ببرک کارمل در اولین ساعات کودتا، در منازل شان جشن و شادمانی براه انداخته و از سرنگونی گرباچوف استقبال نمودند.»(عبدالوکیل، جلد دوم، صفحات 669 و 670)

باید گفت که «جشن و شادمانی» برخی از «طرفداران ببرک کارمل در اولین ساعات کودتا» علیه گرباچوف در اتحادشوروی، تبارز احساسات آن عده یی بی خبر از تفاهمات و «اهداف خاصی» بود که رهبران کرملین، ببرک کارمل را به کابل فرستاده بودند. زیرا این افراد بی خبر که هنوز تحت تاثیر اطلاعات مبنی بر پرخاش های قبلی گرباچوف با ببرک کارمل پیرامون خروج و عدم خروج قوای نظامی شوروی از افغانستان و انکشافات بعدی قرار داشتند به «جشن و شادمانی» پرداختند، در حالیکه حقایق مربوط به بازی های پشت پردۀ برگشت ببرک کارمل به کابل، از همان لحظات نخست، برخلافِ صحنه سازی هایی را ثابت می سازد که عبدالوکیل در مورد «آشتی و مصالحۀ ببرک کارمل و نجیب الله» و آن هم در تفاهم با «رهبران کودتا» وانمود ساخته است. زیرا این خود ببرک کارمل بود که حین برگشت خویش از مسکو به کابل (11 جولای 1991= 20 سرطان 1370) به خبرنگار شپیگل با گفتن «ما ناسیونال دموکرات هستیم» از هویت کمونستی خود و این تعبیری صرفنظر مینماید که خودش از تخلص خویش (کارمل: کمونیست، انترناسیونالیست، ریالیست، مارکسیست و لننیست) می نمود. او طی همین مصاحبه در جواب به این پرسشِ نامه نگار مجلۀ مذکور که:«انگیزۀ مراجعت شما از مسکو این بار چیست؟ میخواهید دوباره دست اندرکار سیاست شوید؟. میگوید:«من میخواهم برای اعادۀ... حقوق ملیت ها ... مبارزه کنم»(مصاحبۀ ببرک کارمل، مجلۀ شپیگل چاپ آلمان، شماره 38، سال 45، مؤرخ 14 سپتمبر 1991، صفحه 224). بعداً بخش های از متن یک مصاحبۀ او را با چنین محتوی جریدۀ «آزادی»، ارگان نشراتی «سازا» نیز همان وقت به نشر می سپارد. همچنان او در نخستین لحظات حضور خود در کابل، موقعی که عبدالظهور رزمجو جهت ملاقات باوی به آپارتمان مسکونی اش رفته و به سالون رهنمایی و لحظۀ بعد ببرک کارمل در حالیکه وارد سالون میگردید، قبل از مصافحه با رزمجو، دست ها را بالا انداخته و با آواز بلند اظهار میدارد که:«ظهور بچیم این دفعه برای زدن نجیب آمده ام». بنابرین و حقایق تاریخی که بعد از برگشت او به کشور تا کودتای خزندۀ 26 حمل 1371 و انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» اتفاق افتاد، همه مؤید آن اند که برگشت ببرک کارمل را نه مبتنی بر اظهارات فوق الذکر عبدالوکیل؛ بلکه جدا از رابطۀ آن با «رهبران کودتا» و «ضد کودتا» و در تداوم سیاست های «گرباچوف، ایلسن و کوزیروف»، بمثابه مقدمۀ برای انکشافات بعدی مربوط به بغاوت شمال، مورد توجه قرار داد. حقایق بعدی بوقع پیوسته نیز مؤید آن اند که ببرک کارمل و طرفداران او از همان لحظات اول برگشت او به کابل در همین خط عمل نمودند، به تحرکات بی ثبات سازی اوضاع پرداختند، شب نامه ها بخش کردند و زمینه های بغاوت بعدی را در شمال تدارک دیدند. به همین ملحوظ است که اسدالله ولوالجی شخص ناظر و وارد در پروسۀ سازماندهی بغاوت شمال، ضمن تبصره بر اختلافات میان جنرال دوستم و جنرال جمعه اڅک؛ بعد از تائید حقیقت «تحریک جناح کارمل» دربغاوت «جنرال دوستم و جنرال مؤمن»؛ چنین مینویسد:«بعد از وسعت یافتن کشیدگی سازمانداده شده توسط دستگاه استخباراتی شوروی، جنرال دوستم و اعضای رهبری جناح حزبی آن [(جناح کارمل)] که پیش از این با داشتن اعتقاد به انترناسیونالیزم کمونستی عمل میکردند، شعار اعادۀ حقوق اقوام غیر پشتون را گرمتر از اعضای سازمان ستم ملی و گروه آزادبیگ بلند کرده و دست توقع خویش را آگاهانه به طرف آن عده از قومندانان جهادی دراز کردند که ... انتظار چنین حرکتی را می کشیدند.»(اسدالله ولوالجی، در صفحات شمال افغانستان چه میگذشت، بخش اول و بخش دوم، بخش دوم، صفحات 6 و 7)

عبدالوکیل خود در زمینۀ این تحرکات؛ چنین مینویسد:«به مجرد رسیدن ببرک کارمل به کابل، طرفدارانش گروه، گروه نزد وی میرفتند و ادای احترام و ابراز وفاداری مینمودند. این استقبال باعث عصبانیت و خشم بیشتر نجیب الله میگردید.» (عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 636). واقعیت اینست که مسئله رفتن اعضای سازمان مخفی تحت قومندۀ محمود بریالی و گروه هایی از موسپیدان و متنفذین ولایات نزد ببرک کارمل، توأم با مصارف گزاف و چه بسا با خدعه و فریب (مثلاً شرکت در یک جرگه در کابل و یا ملاقات با یک مقام معتبر دولتی بدون افشای مسوولیت و نام آن) سازماندهی و زمانیکه این موسپیدان و متفذین به کابل می رسیدند، ناخواسته با ببرک کارمل روبرو می شدند و شاهد سخنرانی های تخریبی و تحریک آمیز او در ضدیت با رهبری حزبی و دولتی، بخصوص در ضدیت با دکتور نجیب الله می گردیدند. چنانچه عده یی از موسپیدان و متنفذین ولایت ننگرهار را تحت عنوان جرگه، از جلال آباد به کابل انتقال و موقع پیاده شدن آنان از موتر نزدیک پل مکرویان، گوسفند دستمال به گردن بسته را پیشاپیش شان حرکت دادند که گویا تحفۀ این موسفیدان و متنفذین جهت «ارایۀ احترام و ابراز وفاداری» به ببرک کارمل است.

وضعیت فوق الذکر باعث میگردد که هیئت اجرائیه شورای سراسری حزب وطن بنابر پیشنهاد دوکتور نجیب الله، ببرک کارمل را جهت بحث پیرامون تحرکات زیانبار سازمان داده شده بر محور او، به یکی از جلسات هیئت اجرائیه حزب دعوت و از او بخواهند به چنین تحرکات زیانبار خاتمه بخشد. ببرک کارمل به جلسه می آید و در حالیکه همه به شمول دوکتور نجیب الله به رسم احترام، مصافحه و احوالپرسی از جای شان بر میخیزند. به گفتۀ عبدالوکیل، ببرک کارمل که حین ورود به محل جلسه «وضع نارام داشت»، راساً «در صدر جلسه» و در چوکی رئیس جلسه (دوکتور نجیب الله) نشست و در نخستین لحظاتی که دوکتور نجیب الله طبق معمول جویای احوال او گردید، با عتاب و عصبانیتی توأم با کنایه و نیش زدن، اعضای هیئت اجرائیه و بخصوص دوکتور نجیب الله را هدف قرار داد و زمانیکه به گفتۀ عبدالوکیل؛ وطنجار، سلیمان لایق و خود عبدالوکیل از او خواستند تا به «مرکز» موازی قدرت که «در خانۀ خود» ایجاد نموده «خاتمه داده» و یا «به مسکو و یا جای دیگر بروید»، ببرک کارمل به جواب آنان و در جلسه هیئت اجرائیه گفت:«... من هیچ جای دیگر نمی روم و همینجا هستم، شما هم زندان دارید و هم قدرت و هرچه در اختیار دارید صرفه نکنید. این تصمیم من است.»(رک: عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 639).

با ابلاغ چنین «تصمیم»، او در کابل ماند و نه تنها به تحریکات درین شهر ادامه داد، بلکه مطابق سناریوی «مسکو»، این «ناسیونال دموکرات» در استقامت «مبارزه» بخاطر «اعادۀ حقوق ملیت ها»، به سازماندهی و تحریکات در شمال نیز دامن زد و درین زمینه یکجا و قدم به قدم با گماشتگان استخبارات خارجی (ک. ج. ب، سپاه پاسداران ایران و آی. اس. آی) در حالی همکاری نمود که در مسکو ارگانهای مرکزی کی. جی. بی را مشاورین سی. آی. ای استقامت میدادند. بی جهت نیست که ستر جنرال محمد نبی عظیمی، پیوست با توضیح نقش تحریک کنندۀ فرید احمد مزدک و نجم الدین کاویانی، باوجود «کارملی» خواندن خویش؛ اعتراف مینماید که:«گفته می شد که محمود بریالی نیز در جهت تشویق جنرال مؤمن به عدم فرمانبری از کابل نقش داشت.»(سترجنرال محمدنبی عظیمی، اردو و سیاست، صفحه 495).  

با توجه به حقایق فوق و نقش ببرک کارمل، محمود بریالی، نجم الدین کاویانی، فرید احمد مزدک و دیگران است که در آغاز بغاوت شمال دوکتور نجیب الله به ستر جنرال محمد نبی عظیمی با اشاره به نظامیان باغی؛ گفته بود که :«این جنرالان ناراضی را «سیاست بازها» از کابل تحریک نموده اند. من با قلب پاک و خلوص نیت ببرک کارمل را به کابل خواستم و به وی حرمت گذاشتم ولی هنوز داخل کابل نشده بود که «سیاست بازها»، برای استقبال «رهبر قانونی» حزب سازماندهی ها نمودند، شبنامه ها پخش کردند.»(سترجنرال محمد نبی عظیمی، اردو و سیاست در سه دهۀ اخیر افغانستان، صفحه 498، تکیه از: ف. ودان)

 با حضور ببرک کارمل در کشور خیمه شب بازی تجمعات و تبلیغات و سازماندهی، نه صرف در ماحول او ادامه یافت؛ بلکه در گوشۀ دیگری از مکرویان های کابل نیز صحنه سازی های دیگری در حول یک تازه برگشتۀ دیگری از مسکو نیز با هدف و تبلیغ و ترویج شعارهای واحدی «خیمه ای برپا» گردیده بود. درین مورد طی قسمت بعدی خواهیم خواند.

ادامه دارد

 

از مقدمه تا قسمت پنجاویکم

لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید

مقدمه

 

قسمت پنجم

قسمت چهارم

قسمت سوم

قسمت دوم

قسمت اول

 

 

 

 

 

قسمت دهم

قسمت نهم

قسمت هشتم

قسمت هفتم

قسمت ششم

 

 

 

 

 

قسمت پانزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت سیزدهم

قسمت وازدهم

قسمت یازدهم

 

 

 

 

 

قسمت بیستم

قسمت نزدهم

قسمت هژدهم

قسمت هفدهم

قسمت شانزدهم

 

 

 

 

 

قسمت بیست و پنجم

قسمت بیست وچهارم

قسمت بیست وسوم

قسمت بیست ودوم

قسمت بیست و یکم

 

 

 

 

 

قسمت سی ام

قسمت بیست ونهم

قسمت بیست وهشتم

قسمت بیست وهفتم

قسمت بیست وششم

 

 

 

 

 

قسمت سی وپنجم

قسمت سی و چهارم

قسمت سی وسوم

قسمت سی ودوم

قسمت سی ویکم

 

 

 

 

 

قسمت   چهلم

قسمت سی و نهم

قسمت و هشتم

قسمت سی و هفتم

قسمت سی وششم

 

 

 

 

 

قسمت چهل پنجم

قسمت چهل چهارم

قسمت چهل وسوم

قسمت چهل ودوم

قسمت چهل ویکم

 

 

 

 

 

قسمت پنجاهم

قسمت چهل ونهم

قسمت چهل وهشتم

قسمت چهل وهفتم

قسمت چهل وششم

قسمت پنجاه ویکم

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد