F

به ادامۀ گذشته، قسمت هفتاد و دوم، مؤرخ:31 اگست 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

قسمت هفتاد و دوم

طی قسمت گذشته در نقل قولهای تذکار یافتۀ سلیمان لایق خواندیم که او توأم با بکاربرد «شاید» از وجود اختلافاتی «در اجزای مطالب»، نیز سخن بمیان آورده است که آنرا هم  به «فرمولی که سازمان ملل متحد برای صلح در افغانستان داده بود» و هم به «رفتن» داکتر صاحب مرتبط میداند. درین زمینه باید تصریح نمود که:

 «اختلافات» متذکره در مورد «فرمولی که سازمان ملل برای صلح افغانستان داده بود»، نه از اول ـ که توافق عام و تام وجود داشت ـ بلکه افراد «ستون پنجم» آن را مطابق سناریوی تهیه شده در مسکو، در روزهای آخر عمر نظام و بخصوص بعد از سقوط بگرام تبارز دادند و چنانچه خواندیم در آخرین جلسۀ مشترک شان با دوکتور نجیب الله در نیمه شب 25 حمل ـ که فردای آن 26 حمل بود ـ  تبارز و جهت تعمیل آن خواهان انتقال صلاحیت های رئیس جمهور گردیده بودند. این اختلافات نه در «اجزای مطالب»؛ بلکه روی کلیت دو «طرح» وجود داشت. دوکتور نجیب الله از طرح صلح ملل متحد و تعمیل آن حمایت مینمود و مراکز نظامی و سیاسی «ستون پنجم» در بستر تداوم بغاوت شمال و گسترش آن بسوی حاکمیت مرکزی و تمام ولایات عمل مینمودند. این اختلافات بود که به «قیام علیه نجیب، علیه دستگاه و علیه دولت» و در نهایت به تخریب پروسۀ صلح ملل متحد و انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» منجر گردید.

اما «اختلافاتی در اجزای مطالب» که با «رفتن» دوکتور نجیب الله مرتبط دانسته شده چی بود و چگونه «دم روی او با برچه و تفنگ و قوای نظامی مقاومت صورت» گرفت؟.

برای توضیح مسایل مربوط به سوال مطرح شده، ایجاب می نماید تا یک باردیگر انکشافات روزهای 25 و 26 حمل 1372 را در نظر بگیریم که در دو بستر ذیل صورت گرفتند:

اول ـ از یکسو بخاطر تطبیق میکانیزم قبول شدۀ ملل متحد، می باید مسئله عزیمت دوکتور نجیب الله به خارج از کشور، در شب 26 و یا فردای آن 27 حمل، حل می گردید و جهت رفع خلای قدرت، شورای نظامی تشکیل و این شورا بطور مؤقت تا ورود شورای بیطرف 15 نفری به کشور (روز جمعه 28 حمل)، قدرت را در دست میداشت. چنانچه در قسمت های قبلی خواندیم، مفکوره تشکیل شورای نظامی را بار نخست سترجنرال محمد نبی عظیمی به تاریخ 14 اپریل (25 حمل) طی ملاقاتی که ساعت 14.00 بعد از ظهر با عونی بوستالی معاون و فلیپ کاروین همکار دیگر بنین سیوان داشت، مطرح نموده بود.

مسایل فوق توسط حسین بوستالی معاون بنین سیوان با دوکتور نجیب الله، با جنرال محمد نبی عظیمی که قرار بود در رأس شورای نظامی قرار گیرد و با اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن از طریق سلیمان لایق (که رهبری هئیت اجرائیه را تمثیل مینمود) مطرح و مورد توافق قرار گرفته و حتی گفته می شود که در مورد عدم مزاحمت سربازان جنرال دوستم ـ که بر میدان مسلط ساخته شده و همه از اطلاع داشتند ـ نیز اطمینان داده بودند. به همین ملحوظ هم بود که بنین سیوان طی نخستین ملاقات خود بعد از پناهندگی دوکتور نجیب الله که با سلیمان لایق داشت، او را مخاطب ساخته و با عتاب چنین گفته بود:«ما باهم موافقتی داشتیم. خروج مصؤن او به ما وعده شده بود. چرا نگذاشتید کاروان ما از پوستۀ امنیتی عبور کند؟.»(فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه 164)

 به هرصورت، توافق روی مسایل مربوط به عزیمت دوکتور نجیب الله قبل از ورود شورای بیطرف و تشکیل شورای نظامی را الی ورود شورای مذکور، هم دوکتور نجیب الله، هم اکنون سلیمان لایق، هم فرید احمد مزدک و هم جنرال محمدنبی عظیمی (جنرال عظیمی صرف در مورد شورای نظامی که این خود بطور ضمنی مؤید عزیمت دوکتور نجیب الله قبل از ورود شورای بیطرف نیز می شود در غیر آن ضرورت به تشکیل شورای نظامی نبود) موردتائید قرار داده اند.

دوم ـ از سوی دیگر بخاطر تخریب بستر صلح ملل متحد و میکانیزم فوق الذکر تطبیق آن، به نفع تعمیل اعلامیۀ مشترک«مسکو ـ مجاهدین»، «ستون پنجم» به سلب صلاحیت های رئیس جمهور و کنار زدن او از این مقام تصمیم اتخاذ و این تصمیم را توسط فرید احمد مزدک و نجم الدین کاویانی در گارنیزون کابل و برای نظامیان و همچنان توسط ستر جنرال محمد نبی عظیمی برای خودِ رئیس جمهور اعلان نموده، اعضای «ستون پنجم» نافرمانی شان را در برابر رئیس جمهور ابراز، روابط خود را با رئیس جمهور قطع و او را تجرید و با استفاده از تیلفون های کنترولی، عمدتاً توسط عبدالوکیل تحت نظارت قرار دادند، پرسونل نظامی جنرال دوستم را به کابل انتقال و بر میدان هوایی بین المللی کابل مسلط ساختند. قرار بود که به تعقیب آن افراد شورای نظار را نیز پیاده نمایند که پیاده کردند. سرانجام و در آخرین ساعات، تیلفون های دوکتور نجیب الله و در نتیجه روابط او را با بیرون نیز قطع نمودند. همه اطلاعات و بعداً حقایق افشا شده (اعترافات جنرال دوستم و افراد نزدیک به او، نتیجه گیری های خود دوکتور نجیب الله، محمد اسحق توخی دستیار رئیس جمهور و همچنان کارمندان ملل متحد) مؤید آن اند که بغاوت کنندگان در نظرداشتند دوکتور نجیب الله را در همین شب 26 حمل به قتل رسانیده و قتل او را مانند قتل ستر جنرال غلام فاروق یعقوبی عضو هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن و وزیرامنیت دولتی، نه تنها «خودکشی» اعلان نمایند؛ بلکه مسوولیت تخریب پروسۀ صلح ملل متحد را نیز به این دلیل به عهدۀ او بیاندازند که گویا او هدایت داده بود تا افراد دوستم را به کابل انتقال دهند و زمانیکه جنرال دوستم خلاف توقع او میدان هوایی را تحت کنترول خود قرار داد، در برابر ورود طیارۀ بنین سیوان به میدان هوایی، انتقال شورای بیطرف به کابل و پرواز خودش به دهلی، موانع ایجاد و بستر صلح ملل متحد تخریب شد، دوکتور نجیب الله تحت فشار روانی دست به خودکشی زد.

وضعیت فوق و تهدید حیات دوکتور نجیب الله، ملل متحد را ـ که در قبال حفظ حیات و مصوونیت او متعهد بود ـ به آن وادار ساخت که تا دیر نشده او را مطابق توافق قبلی با هیئت اجرائیه حزب وطن، در شب 26 حمل به خارج انتقال و تشکیل شورای نظامی توافق شده را فردا اعلان نمایند. «اختلاف در اجزای مطالب» را که سلیمان لایق در مورد «رفتن داکتر صاحب» مطرح مینماید اینست که «داکتر صاحب»، نباید در آن نیمۀ شب؛ بلکه فردا به دهلی پرواز و قبل از رفتن بسوی میدان هوایی، دعوت ترتیب میداد تا با آنهائیکه «موجب تصادم، موجب قیام علیه نجیب، علیه دستگاه و علیه دولت» شده بودند و تصمیم قتل اش را داشتند، مصافحه (فشردن دستهای همدیگر بخاطر اظهار دوستی) و خداحافظی نماید. در غیر آن همه اطلاع داشتند که بنین سیوان همان شب به کابل می آید و قرار بر این است که دوکتور نجیب الله با ارایه استعفانامۀ خود از مقام ریاست جمهوری و ریاست حزب وطن به خارج انتقال داده شود. در مورد اینکه محفل مصافحه و خداحافظی صورت نگرفت و انتقال دوکتور نجیب الله در همان ساعت بعد از نیمۀ شب در نظر گرفته شد، نیز آنهایی مقصر اند که قبلاً به نافرمانی و بغاوت دامن زده، نجیب الله را از قدرت کنار و صلاحیت های قانونی او را بحیث رئیس جمهور و رهبر حزب وطن غصب نموده، «موجب تصادم، موجب قیام علیه نجیب، علیه دستگاه و علیه دولت»، شده و انتظام مشروع حزبی و دولتی را مختل نموده بودند، نه دوکتور نجیب الله؛ در غیر آن مثلاً او با سترجنرال غلام فاروق یعقوبی تا لحظۀ قبل از قطع تیلفونهایش تماس داشت و درین تماس به دکتور نجیب الله «اطمینان» داده بود که:«از پاکستان اطلاع رسیده که کمیته [(شورای بیطرف)] آماده شده است و روز جمعه می آید.»  (رک:مقطع ای از نامۀ دوکتور نجیب الله، منتشرۀ مجموعۀ به مناسبت هفتمین سالگر شهادت او تحت عنوان: سیاست مصالحۀ ملی و شخصیت دوکتور نجیب الله، ترتیب کننده گلخان اکبری، صفحه 156) و بعد از برگشت از میدان هوایی و رفتن به مقر سازمان ملل و قبل از ترور غلام فاروق یعقوبی، نیز باوی تماس گرفت.(رک: فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه 148)

 باید گفت که نه تنها همه اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن انتقال دوکتور نجیب الله را حین ورود بنین سیوان به کابل، توسط طیارۀ ملل متحد و همراه با او تائید؛ بلکه در مورد مصوونیت انتقال او از طریق میدان هوایی کابل که تحت تسلط سربازان جنرال دوستم قرار داده بودند، نیز به کارمندان ملل متحد تعهد سپرده بودند. بنابرین و بادرنظرداشت این حقایق نمیتوانست اقدام ملل متحد جهت انتقال دوکتور نجیب الله عمل مخفی تلقی گردد. به همین ملحوظ است که برخلاف تبلیغات دروغین و بی پایۀ آن زمان «ستون پنجم»، اکنون حتی سلیمان لایق و عبدالوکیل نیز مجبور گردیده اند، نه مفهوم «فرار» و آنهم ضم کلمات تحقیرآمیز، بلکه «ترک کشور» را در زمینه بکار برند.

با توضیح حقایق فوق، اکنون می باید در مورد چگونگی ممانعت از ورود دوکتور نجیب الله به میدان هوایی کابل و ناکام ساختن اقدام ملل متحد بخاطر انتقال او به خارج، نیز روشنی انداخته شود.

چگونگی ممانعت از ورود دوکتور نجیب الله به میدان هوایی

کابل و ناکام ساختن پـلان ملل متحد جهت انتقال او به خارج

عونی بوستالی معاون بنین سیوان، کلنل ناولان، فلیپ کاروین، دان کویرکی و جگرن پیتر بایر کارمندان ملل متحد، دوکتور نجیب الله و همراهان افغانی او را ساعت 1.45 شبی که فردای آن 16 اپریل (27حمل) بود، در سه عراده موترهای با مارک ملل متحد، جهت انتقال به میدان هوایی بین المللی کابل همراهی مینمودند. استفاده از موترهای با مارک ملل متحد و همراهی تمام کارمندان مسوول آن سازمان، مؤید تدابیری است که این سازمان جهت مصوونیت دوکتور نجیب الله و همراهان او در نظر گرفته بود. حتی جهت تامین بیشتر مصؤنیت کاروان حامل دوکتور نجیب الله، بنین سیوان اگر ناوقت شب به کابل نمی آمد تدابیری بیشتری را در نظرداشت. فلیپ کاروین، از زبان بنین سیوان که به او گفته بود؛ چنین مینویسد:«بنین بعدها به من گفت؛ میخواست از چند هیئت نمایندگی [کشورهای مختلف مقیم کابل] بخواهد تا قطار ما را که نجیب را به میدان میبرد، همراهی کنند. به این ترتیب نجیب حمایت بیشتر و نیز عمل ملل متحد اهمیت زیادتر کسب می کرد.» (رک: فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه 159)

فلیپ کاروین وقایع حرکت کاروان موترهای شان را بسوی میدان هوایی، رویدادها بوقوع پیوسته در پوستۀ ورودی میدان و برگشت مجدد شان را به مقر سازمان ملل در کابل، لحظه، به لحظه و با تفسیر نوشته است(رک: فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروروی، صفحات 138 ـ 147) که درینجا از تذکار آن صرفنظر نموده و در عوض، به خاطرات ډگروال عبدالوهاب نورستانی قومندان قطعۀ محافظ میدان هوایی درین زمینه، بخاطری توجه مینمائیم که او نه تنها رویدادهای مربوط به پوستۀ کنترولی دو سرکۀ میدان هوایی را حین ورود و برگشت موترهای حامل دوکتور نجیب الله و همراهان او؛ بلکه وضعیت میدان هوایی و چگونگی برخورد نظامی های ارشد شامل قضیه را نیز برملا می سازد.

ډگروال عبدالوهاب نورستانی در خاطرات خویش از شب 26 حمل، به تعقیب توضیح چگونگی انتقال پرسونل جنرال دوستم به میدان و جابجا ساختن آنان به همکاری جنرال عبدالرزاق قومندان لوای دوم گارد ملی و مسوول درجه اول امنیت نظامی میدان؛ چنین ادامه میدهد: [«بعد از جابجا شدن پرسونل دوستم، من به قرارگاه خود برگشته و بنابر اینکه ناوقت شب بود به نوکریوال وظیفه سپردم؛ در صورتیکه کدام حادثه رخ میدهد مرا باخبر سازد. مدتی گذشته بود که نوکریوال قطعۀ محافظ به قرارگاه من آمده و گفت که: «داکتر صاحب نجیب الله با سه عراده موتر به دو سرکه آمده و از طرف پیره دار پوستۀ متذکره توقف داده شده و اینک رفیق جفسر میخواهد که باخودت در تیلفون صحبت کند». همۀ ما جنرال جفسر را که سریاور رئیس جمهور بود، می شناختیم. باشتاب گوشی را گرفتم. در آن طرف خط تیلفون، قومندان پوسته که تورن سید آقا نام داشت؛ برایم گفت: «نام شب را که رفیق جفسر میدهد غلط است و میگوید که در موترها داکتر صاحب، جنرال توخی، جنرال احمدزی و کارمندان ملل متحد نشسته اند و پافشاری دارد که به ما اجازه بدهید که وارد میدان شویم». بعد از آن من به ډگروال غلام ربانی احمدی رئیس ارکان که در پوسته های vip توظیف بود، هدایت دادم که هرچه زودتر خود را به پوسته دو سرکه برساند که کدام بی نزاکتی صورت نگیرد و در ضمن با رفیق جفسر صحبت نموده و از او خواستم لحظه یی منتظر باشند تا از قومندان خود (جنرال عبدالرزاق قومندان لوای دوم گارد ملی) هدایت بگیرم. به تعقیب آن به تورن جنرال رزاق تیلفون نموده، موضوع را با وی در میان گذاشتم. او در جواب به من وظیفه داد که منتظر هدایت او باشم و تیلفون را گذاشت. چنین برخورد جنرال رزاق، آمدن و جابجا شدن پرسونل دوستم در میدان هوایی در حالیکه از اختلافات او با داکتر نجیب الله و حوادث شمال اطلاع داشتم، تشویش بیشتر مرا باعث شد و بنابر شناخت شخصی که با ستر جنرال نبی عظیمی قومندان گارنیزون کابل داشتم، خواستم جریان را به او اطلاع بدهم و از او طالب هدایت شوم. بعد از تماس تلیفونی، به او گفتم که داکتر صاحب آمده و میخواهد داخل میدان گردد و نام شب آنان نیز غلط است. او در جواب بمن گفت که:«از قومندان خویش هدایت بگیر!» و گوشی را گذاشت. من ناگزیر دوباره با جنرال رزاق تماس گرفتم ولی او جواب نداد. در همین زمان که من مصروف تماس تیلفونی با تورن جنرال عبدالرزاق و سترجنرال محمد نبی عظیمی بودم، ډگروال غلام ربانی رئیس ارکان من، عملاً در ساحه دوسرکه حضور داشت و با جنرال جفسر مصروف گفتگو بوده و برای جنرال جفسر تفهیم نمود که افزون بر آنکه نام شبِ شما غلط است، پرسونل جنرال دوستم نیز از قبل داخل میدان هوایی گردیده، بخصوص در ترمینل میدان، پوسته های vip ، خط رنوی، رمپ و خط تکسوی جابجا گردیده اند و داخل شدن شما به میدان خطرناک است. بعد از شنیدن حرفهای ډګروال ربانی، جنرال جفسر به او گفت که بیا، خودت همین گفته هایت را به داکتر صاحب هم بگو!. بعد از آن ډگروال ربانی و جنرال جفسر به طرف موتر حامل داکتر صاحب نزدیک شده و در نخستین لحظه یی مواجهه شدن ربانی احمدی با داکتر صاحب، او که احتمالاً برخی سخنان لحظۀ قبل ربانی را با جفسر شنیده بود، از ربانی پرسید که: وضعیت میدان از چه قرار است؟. بعد از آن ربانی وضعیتی را که به جنرال جفسر گفته بود، یک بار دیگر به داکتر صاحب گزارش داد. بعداً ډگروال ربانی به من گفت که: وقتی وضعیت میدان و جابجا شدن پرسونل جنرال دوستم را به داکتر صاحب گفتم، دیدم که چهرۀ داکتر صاحب تغییر نمود و گفت: دیده می شود که برایم دسیسه یی را روی دست دارند. بعد از درک چنین وضعیت بود که موترهای حامل داکتر صاحب و همراهان او به طرف بی بی مهرو برگشتند. فردا اطلاع حاصل نمودیم که داکتر صاحب به دفتر ملل متحد پناه برده است.

باید گفت که چند روز بعد، ډگروال ربانی توأم با اظهار تشویش به من گفت که: جنرال رزاق، جنرال مجید روزی، جنرال خان آقا و دیگران ضمن صحبت های شان گفته اند که کسی از وضعیت میدان در همان شب به داکتر نجیب اطلاع و او را نجات داد. در صورتیکه هویت این نفر را پیدا کنیم، با او برخورد نظامی خواهیم کرد.

در عین حال لازم میدانم تا گفته شود؛ در لحظاتی که من مصروف حل مشکل فوق الذکر ایجاد شده و طالب هدایت قومندان لوا و قومندان گارنیزون کابل بودم، طیارۀ بنین سیوان نیز به میدان هوایی نشست نموده بود؛ ولی هنوز از چگونگی برخورد جنرال روزی و پرسونل تحت امر او با طیارۀ حامل بنین سیوان و شخص او معلومات نداشتم که پوستۀ امنیتی دوسرکه بعد از برگشت داکتر نجیب الله بسوی شهر، بمن اطلاع داد که: «سترجنرال نبی عظیمی، سترجنرال آصف دلاور، ډګرجنرال عبدالفتاح قومندان عمومی هوایی و مدافعۀ هوایی و ډګرجنرال سید اعظم سعید وارد میدان شده و نزد شما می آیند». لحظۀ بعد بود که آنها به دفتر من داخل شدند و نخستین پرسش سترجنرال محمدنبی عظیمی از من این بود که: داکتر نجیب و همراهان او چی شدند و به کجا رفتند؟. بعد از دادن این راپور که آنها دوباره به طرف شهر برگشتند، سترجنرال محمدنبی عظیمی بمن هدایت داد تا او را بوسیلۀ تیلفون با جنرال مجید روزی رخ نمایم. جنرال روزی در تیلفون به سترجنرال عظیمی گفت که: صرف خودت با سترجنرال آصف دلاور به قرارگاه من بیائید؛ ولی ما همه یکجا با عظیمی و دلاور به قرارگاه جنرال روزی رفتیم. موقع رسیدن در آنجا دیدیم که جنرال روزی در گوشۀ پارکنگِ مقابل تعمیر vip منتظر جنرال عظیمی و جنرال دلاور استاده و بنین سیوان در پارکنگ مذکور با ناراحتی قدم میزند. جنرال عظیمی بعد از احوالپرسی، جنرال روزی را گوشه نموده به صحبت پرداختند. بعد از مدتی که گفته شد آنها با جنرال دوستم نیز تماس برقرار نمودند، سترجنرال نبی عظیمی، بنین سیوان را باخود در موتر خویش سوار و قبل از حرکت بسوی شهر، به جنرال آصف دلاور وظیفه داد که بعد از کسب اطمینان، زمینۀ پرواز طیارۀ بنین سیوان را مساعد سازد و به پیلوت اجازۀ پرواز بدهند. جنرال آصف دلاور، یکجا با نفرهای جنرال دوستم بسوی طیاره رفته و دقایقی بعد طیارۀ مذکور پرواز نمود و ما هرکدام به قرارگاه های خویش برگشتیم.

فردا صبح جنرال عبدالرزاق، جنرال خان آقا، جنرال باقر فرین معاون وزارت امنیت دولتی و عدۀ یی دیگری از جنرالان، در پوستۀ شرقی میدان هوایی جمع شده و میخواستند افراد تازه وارد شدۀ مجاهدین جمعیت اسلامی و شورای نظار را در پوسته های امنیتی شهر و پوسته های سفارت خانه های خارجی مقیم کابل جابجا نمایند. این جنرالها زمانیکه باهم مواجه میگردیدند، با ابراز خوشی، همدیگر را به آغوش کشیده و پیروزی مجاهدین را به هم تبریک می گفتند.»](خاطرات ډگروال عبدالوهاب نورستانی، نگارش فقیرمحمد ودان، منتشرۀ سایت های انترنتی «راه ما» و «هوډ»، تاریخ نشر نهم اپریل 2018).

باید تصریح نمود که افزون بر خاطرات فوق الذکر و تائید این مسئله که پرسونل شورای نظار نیز همان شب و به تعقیب ورود و جابجا شدن سربازان دوستم به کابل انتقال گردیدند، ډګروال عبدالوهاب نورستانی افشأ نموده است که: «حدود بیست روز قبل از واقعه کودتا، یک گروپ حدود ده نفری شورای نظار محرمانه به میدان هوایی منتقل گردیده و در ساحه شرقی میدان هوایی جابجا گردیده بودند. به قعطه من وظیفه تامینات لوژستیکی آنها سپرده شده بود، یعنی اعاشه آنها را ما حواله و برایشان میرساندیم؛ اما ارتباط آنها با جنرال رزاق قوماندان لوا بود. این افراد با وسایل مخابراتی مجهز بودند که ورود هر نوع طیاره و یا وقوع اوضاع را به مرکز فرماندهی شان البته به شورای نظار گزارش میدادند. اما حرکات شان محرمانه بود و از موضع شان در بیرون ظاهر نمیگردیدند.» (برگرفته از: یادداشت جنرال سید عبدالقدوس سید نویسندۀ کتاب ارزشمند تاریخی «جنگ های کابل»، که در بحث پیرامون خاطرات ډگروال نورستانی و از زبان وی در صفحۀ فیسبوک این قلم مطرح نموده و در همین بحث مورد تائید ډگروال نورستانی نیز قرار گرفته است)

باوجود توافق و اطلاع از انتقال دوکتور نجیب الله به خارج و با وجود شرکت در سازماندهی ممانعت از آن، عبدالوکیل در یادداشت های سیاسی خود توأم با چشم سفیدی، نه تنها تلاش مینماید تا خود را بی خبر جلوه داده و جایگاه خویش را در ردیف «اکثریت خاموش» اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن ـ که «حیران و پریشان» به حوادت مینگریستند ـ تثبیت نماید؛ بلکه با زیرکی نیز میخواهد چنان افاده نماید که انکشافات مربوط به میدان هوایی را صرف محمود بریالی در تفاهم با «نظامی ها» سازماندهی نموده است. با چنین قصدی او مدعی است که با تیلفون فرید احمد مزدک و این اظهار او که «نجیب الله میخواست به همراهی بنین سیوان از کشور خارج شود»، گویا «از خواب غفلت بیدار» و «مات و مبهوت» گردیده و به تعقیب آن به محمود بریالی تیلفون نموده و او در جوابش گفته بود:«... من و تو چیز کرده نمیتوانیم، نظامی ها خود شان کار شان را خوب میدانند.»(رک: عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم صفحات 894 و 895). اما عبدالوکیل که فهمیده و هدفمند از زبان محمود بریالی نقل قول فوق را ذکر نموده، خود را به نه فهمی انداخته مینویسد: «از این جملۀ بریالی [(نظامی ها کار خود را خوب میدانند)] چیزی نفهمیدم.»

ممانعت از انتقال دوکتور نجیب الله به خارج توسط سازمان ملل و همراه با نمایندۀ خاص سرمنشی سازمان، نمیتوانست ناشی از تصمیم مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم» باشد. بی جهت نیست که فلیپ کاروین به تعقیب توضیح برگشت کاروان موترهای حامل دوکتور نجیب الله و همراهان او از میدان هوایی کابل به مقر سازمان ملل؛ چنین مینویسد:«بعد از اینکه قطار خود را برگرداندیم در همان شب بلافاصله آگاه شدم که حوادث خروج ناکام نجیب الله از کابل دارای اهمیت بیشتر بوده و این معامله دور از سرحدات افغانستان شکل گرفته» بود.(رک: فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروی، صفحه 144، تکیه از: ف. ودان).

با تکمیل آخرین حلقۀ کودتای خزندۀ نظامی علیه دوکتور نجیب الله، ممانعت از انتقال او به خارج و پناهندگی اجباری اش به مقر سازمان ملل متحد، که نفی دکتور نجیب الله را از قدرت دولتی و در حصار کشیدن او را تامین نمود، نه تنها در نظر و عمل چهره های شاخص «ستون پنجم»، گرایش انتقال مسالمت آمیز قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی»؛ بلکه اختلافات طیف های سه گانۀ درونی شان نیز در رجحان منافع وزنۀ نیروهای طرف توجه شان نیز تبارزد نمود. چگونه؟ جواب به این سوال را در بخش بعدی توضیح خواهیم نمود.

ادامه دارد

از مقدمه تا قسمت هفتادو یکم

F

لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید

مقدمه

 

قسمت پنجم

قسمت چهارم

قسمت سوم

قسمت دوم

قسمت اول

قسمت دهم

قسمت نهم

قسمت هشتم

قسمت هفتم

قسمت ششم

قسمت پانزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت سیزدهم

قسمت وازدهم

قسمت یازدهم

قسمت بیستم

قسمت نزدهم

قسمت هژدهم

قسمت هفدهم

قسمت شانزدهم

قسمت بیست و پنجم

قسمت بیست وچهارم

قسمت بیست وسوم

قسمت بیست ودوم

قسمت بیست و یکم

قسمت سی ام

قسمت بیست ونهم

قسمت بیست وهشتم

قسمت بیست وهفتم

قسمت بیست وششم

قسمت سی وپنجم

قسمت سی و چهارم

قسمت سی وسوم

قسمت سی ودوم

قسمت سی ویکم

قسمت چهلم

قسمت سی و نهم

قسمت و هشتم

قسمت سی و هفتم

قسمت سی وششم

قسمت چهل پنجم

قسمت چهل چهارم

قسمت چهل وسوم

قسمت چهل ودوم

قسمت چهل ویکم

قسمت پنجاهم

قسمت چهل ونهم

قسمت چهل وهشتم

قسمت چهل وهفتم

قسمت چهل وششم

قسمت پنجاه و پنجم

قسمت پنجاه و چهارم

قسمت پنجاه و سوم

قسمت پنجاه ودوم

قسمت پنجاه ویکم

قسمت شصتم

قسمت پنجاه ونهم

قسمت پنجاه و هشتم

قسمت پنجاه و هفتم

قسمت پنجاه و ششم

قسمت شصت و پنجم

قسمت شصت وچهارم

قسمت شصت و سوم

قسمت شصت و دوم

قسمت شصت و یکم

قسمت هفتادم

قسمت شصت و نهم

قسمت شصت و هشتم

قسمت شصت و هفتم

قسمت شصت و ششم

 

 

 

 

قسمت هفتادویکم

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد